انترناسیونال است نجات ِ انسان‌ها


صفحه یِ اصلی  |   نشریات  |   کتاب‌خانه  |   آرشیو  |   پیوندها  |   تماس

2007-11-12

هنگامی که درماه مه 2006مجله برای چاپ آماده میشد هنوز پیش بینی تغییر و تحولات آینده انقلاب نپال غیرممکن است. ماه آوریل، بمدت سه هفته خیزش گسترده ای دردره کاتماندوو دیگرشهرهای نپال، عمیقا ساختار حاکمیت کشوررا به تکان درآورد و بهیچ وجه اطمینانی به پابرجائی رژیم سلطنتی وجود ندارد.
درحالیکه احزاب پارلمانی خیزش شهری راکه درشرف واردآوردن ضربه نهائی به رژیم شاه گیانندرا میباشد را رهبری میکنند اما این جنگ خلق ده ساله تحت رهبری حزب کمونیست نپال (مائوئیست) است که صحنه رابرای تکاملات اخیرفراهم نموده است. شاه بعد از اینکه درماه فوریه2005پارلمان رامنحل کرد بشکلی مطلق العنان حکومت کرده است. پارلمان ازاحزاب متعددی تشکیل شده بود، حتی برخی از آنهاخود را « مارکسیست – لنینیست » نامیده، ازنوبت خود برای اشغال پست های وزارت استفاده کرده و در بین خود بتلخی سرمسائل جزئی به جارو جنجال مشغول بودند. ستاره راهنمائی که پارلمان را متحد میکرد عبارت بوداز: مخالفت باجنگ انقلابی که درمناطق روستائی به پیش می رفت.
هنگامی که گیانندرادرفوریه 2005 پارلمان را منحل کرده و حکم سرکوب سراسری را صادر کرد(مثلا، حتی موقتاکابین های تلفنی و خدمات اینترنتی را در سراسرکشورقطع نمود)، برنامه خود را علنا اعلام کرده بود. شاه گفت، ده سال انقلاب مائوئیستی کشوررا«در لبه پرتگاه قرارداده است» . درنتیجه وی میخواست کل طبقه حاکمه نپال رابه زورمتحدکندوهمه نیروی سلطنتی را بر وظیفه فوق العاده سخت شکست دادن جنگ خلق متمرکز کند.
لذا سئوال اینست که قهرمانان بین المللی دمکراسی، بویژه حکومت های ایالات متحده، بریتانیا و هندوستان، هنگامیکه این فئودال مستبد با تکیه به ژنرال هایش پارلمان را منحل کرد، رهبران احزاب پارلمان را در شرایط حبس در خانه قرارداد و معدودآزادی های شهروندی رامعلق نمود، چه واکنشی از خود نشان دادند؟ آیا آنها برای احیای دمکراسی وحاکمیت قانون به آن کشور لشگرکشی کردند؟ آیاآنها این رژیم را بایکوت یا تحت تحریم های بین المللی قرار دادند؟ آیا آنها پرونده گیانندرا را برای حتی یک قرار محکومیت ساده به شورای امنیت رجوع دادند؟ البته نه. آنها بخاطر ژست در مقابل عموم چند تاسف نامه ضعیف دیپلماتیک صادرکردند، ولی درتمامی ابعادعملی برای تلاش های رژیم در بخون کشیدن انقلاب مصونیتی حیاتی اهداء نمودند. و این بی دلیل نیست- آیا امپریالیست های آمریکائی همین روش را در مورد پرو بکار نبردند؟ وقتی که در مقابل کودتای»1991 فوجیموری چشمهای شان را بستند. کودتایی که رژیم او را قادر نمود ، ضربات قاطعی را برجنگ خلق منجمله از طریق دستگیری رهبر حزب کمونیست پرو صدر گونزالو تحمیل کنند.
درحقیقت نقشه تمام مرتجعین و امپریالیست هاساده بود: کمک به شاه برای درهم شکستن انقلاب، سپس یافتن طریقی برای«احیای دمکراسی»- یعنی، نقاشی چهره کمتر«مطلق العنانی» از رژیم ارتجاعی دربار. اما مشکل اینجاست که گیانندرا شکست مفتضحانه ای خورد. باوجودیکه ارتش موجهایی از ترور و وحشت سراسری براه انداخت اما قادر نبوده است تاکنون به موفقیتهای قابل ملاحظه ای در مقابل نیروهای انقلاب دست پیداکند. طی ماه های بعد از کودتای سلطنتی، ارتش رهائیبخش خلق موفق شد حملات مهمی راعلیه مواضع شدیدا مستحکم دشمن،که هرکدام دربرگیرنده شمار دستچینی از سرسخترین سربازان مرتجع ارتش سلطنتی نپال (آر ان آ) که بصورت متعصبانه ای وفاداربه شاه بوده وحاضرندکه در راه حفظ سلطنتش بمیرند، برپاکند.ارتش رهائیبخش خلق بانیروهائی درحدگردان ولشگر (یک لشگرحدود 2700 سربازاست) درچارچوب آنچه که اولین نقشه ازتعرض استراتژیک نامیده شد، حملات خود را به پیش بردند. بعدازیکسری حملات اولیه که تلفات سنگینی برای هردوطرف دربرداشت، درروندعملیات نظامی تغییرات تعیین کننده ای نمودارشد. درماه اوت 2005 پایگاه مهمی در پیلی واقع در غرب نپال توسط ارتش رهائبخش خلق تسخیر شدکه درآن عملیات 159سرباز ارتش سلطنتی کشته و 60 سرباز اسیر شدند و مقدار زیادی مهمات، مصادره شد.
نیروهای ارتش رهائیبخش خلق تا هفت لشگر رشد کرد، مضاف بر اینکه هزاران روستائی دیگر در میلیشیا ثبت نام کردند. حاکمیت دولت ارتجاعی تنها به شهرهای مهم، مراکز اداری بخش و پایگاه های نظامی محدود شد. مناطق کوهستانی نپال تقریبا بطورکامل آزادشده وتحت کنترل مسئولین انقلابی جدید تحت رهبری حزب در آمدندکه در مقابل مردم پاسخگو بودند. در حالی که مناطق هموار و حاصلخیز، مناطقی از قبیل ترائی ویا دره دانگ که بیشترین مقدار غله نپال را تولید میکنندکاملا آزاد نشده، در این مناطق ارتش رهائیبخش خلق میتواند علنا هم در واحد های کوچک و هم بزرگ حضور یابد و به عملیات بپردازد همچنین می تواند توده ها رابصورتی گسترده درفعالیت های انقلابی بسیج کند. یک نمونه آن، بسیج هزاران روستائی است که از دره دانگ برای سهم گرفتن درساختن جاده ای در منطقه پایگاهی انقلابی رولپا به نام «جاده جانباختگان » پای پیاده به کوهستان ها رفتند. ازطرف دیگر، ارتش سلطنتی نپال فقط زمانی جرات میکند از پایگاه هایش بیرون بیآید که باستون های نظامی عظیم اش به ترور و وحشت توده های روستایی بپردازد.
مقاومت جوانان در مقابل دستور تیراندازی فوری در پایتخت
پیروزی های ارتش رهائیبخش خلق و ناتوانی رژیم ارتجاعی در پیشبرد تهدیداتش مبنی بر شکست قاطع انقلاب، بحران درون کمپ دولت کهن را تشدیدکرد. امضاء توافقنامه12نکته ای بین حزب کمونیست نپال (مائوئیست) واحزاب پارلمانی یعنی ائتلاف احزاب هفتگانه (SPA) تحول مهمی در وقایع بودکه در 25نوامبر 2005 روی داد. توافقنامه 12 نکته ای فراخوان برای تلاش متحدانه علیه«سلطنت مطلقه»و تشکیل مجلس مؤسسان را میداد. این توافق باعث نوعی زمین لرزه سیاسی درنپال شد، زیرابرای نخستین بار احزاب پارلمانی با مائوئیستهاعلیه شاه متحد شده بودند. ایالات متحده علی الخصوص قویا توافقنامه 12نکته ای راردکرد و گفت بجای آن شاه و احزاب هفت گانه باید به توافق برسند. نیرو های مرتجع دیگر، بویژه هندوستان برخورد متفاوتی نمودند، آنها امیدوار بودندائتلاف هفت حزب قادربشودحزب کمونیست نپال (مائوئیست) رامجبوربه« پیوستن مجدد به جریان اصلی در جامعه» کرده و باعث خواهد شد که دست از جنگ خلق بردارد.
با نزدیک شدن 6 آوریل تاریخ اعتصاب عمومی سراسری، التهاب و هیجان در کل کشور بالا میگرفت. ماه مارس 2006 ارتش رهائی بخش خلق در روز روشن در گولاریا محله ای از پایتخت به رژه نظامی پرداخت، و همچنین یک هلیکوپتر را سرنگون کرد ـ در جنوب آسیا برای اولین بار نیروهای مائوئیست موفق به زمین زدن این اسلحه قدرتمند ضدانقلابی شدند. همچنین درست درآستانه اعتصاب عمومی ارتش رهائی بخش خلق پیروزمندانه دو پاسگاه ارتش سلطنتی نپال برای کنترل ورود به دره کاتماندو را هم در شرق و هم در غرب از بین برد. تئوری مائو تسه دون مبنی بر «محاصره شهرها از طریق روستا» تداعی می شد.
برای بهانه ندادن بدست رژیم درحمله به توده ها، حزب کمونیست نپال (مائوئیست) موافقت کرده بودکه درخلال اعتصاب عمومی در مناطق شهری عملیات نظامی انجام ندهد. حمایت مائوئیست ها از اعتصاب، اجرای صد در صد تحریم حمل ونقل انسان و کالا را تضمین میکردچراکه ارتش رهائیبخش خلق میتوانست با طیب خاطر بزرگراه ها را کنترل کند.
اعتصاب درون شهر ها بلافاصله ابعادی فراتر از انتظار یا احتمالا آرزوی احزابی که فراخوانش را داده بودند، پیداکرد. مکررابین تظاهرکنندگان که تنها به سنگ مسلح بودند و سربازان و پلیس شرور و چماقدار درگیری و زد خورد میشد. در موارد بسیاری به جمعیت تیراندازی شد. طی این دوره سه هفته ای حدود دوازده تظاهرکننده کشته و حدود 5000 نفر زخمی شدند.
شعار ها بسرعت از خواست ائتلاف احزاب هفتگانه فراتر رفت. درحالیکه ائتلاف احزاب هفتگانه بدقت مواظب بود خواست پایان دادن به سلطنت را طرح نکند، درخیابان توده های صد هزار نفری فریاد مرگ بر شاه میدادند. هر نشانه و علامتی بامضمون«سلطنتی» یا « اعلیحضرت» باحتمال زیاد نابود میشد. زیر آتشفشان احساسات ضد سلطنتی احزاب پارلمانی به اظهار نظرات نیم بند جمهوریت پرداختند.
وقتی روشن شد زور بتنهائی کمر جنبش را نخواهد شکست، طبقات حاکمه نپال و حامیان خارجی شان به منظور یافتن راه حلی برای بحران بدست و پا افتادند. سفرای ایالات متحده، انگلستان، هندوستان و چین طی فراخوان مشترکی از شاه خواستند مقرراتی جدید وضع بنماید: او می بایستی سریعا با احزاب پارلمانی به توافق میرسید. در غیر آنصورت طبق گفته سفیر ایالات متحده جیمز موریارتی به مطبوعات، گیانندرا احتمالامجبور میشودکشور را با «هلیکوپتر» ترک کند. «جامعه بین المللی» بر ائتلاف احزاب هفت گانه فشار زیادی گذاشت تا پیشنهاد شاه مبنی بر معرفی نخست وزیری جدید را بپذیرد. در هرحال فشار در خیابان آنقدر زیاد بودکه به ائتلاف احزاب هفت گانه اجازه نمیدادجرات کندوچنین پیشنهادی را بپذیرد. فقط هنگامیکه شاه برقراری مجدد پارلمان سابق را بدون قید و شرط پذیرفت آن زمان بود که ائتلاف احزاب هفت گانه موافقت کرد پایان اعتصاب را اعلام کند.
در خیابان مردم عقب نشینی شاه را جشن گرفتند. اما علاوه بر هلهله شادمانی، خواست دیگری بی وقفه بگوش میرسید:« به مردم خیانت نکنید!» و ترس مردم از چنان خیانتی بی دلیل نبود. نخست وزیرجدیدگیریجاکویرالا، یکی از رهبران حزب ارتجاعی کنگره نپال که ریاست دولت موقت را دارد، فقط سه سال پیش در تبانی با گیانندرا ارتش سلطنتی نپال را در خدمت کارزارضد جنگ خلق بیرون آورده بود. نخستین بیانیه حکومت جدید اصلا موضوع مرکزی سیاسی کشور- جنگ انقلابی در حال وقوع- را به میان نیاورد. بعلاوه، یکی از نخستین حرکات حکومت زیر فشار جدید عبارت بود از ممنوعیت هرگونه تظاهراتی در مرکز کاتماندو. در حالیکه احزاب پارلمانی برای تشکیل نوعی مجلس موسسان توافق کرده بودند، بسرعت از خواست برکناری کامل سلطنت و تاسیس جمهوری طفره رفتند.
سفیر ایالات متحده موریارتی لاف میزدکه «سیاست بوش مبنی بر ارتقاء دمکراسی در سراسر جهان» (!!) درنپال «بشکل درخشانی موفق بوده است» - و این درحالیست که ایالات متحده و انگلستان سال ها سلطنت را برای دست بشمشیر داشتن حمایت کرده وارتش سلطنتی نپال را حتی زمانیکه در مناطق روستائی حمام خون براه انداخته بود، مسلح میکردند. بر طبق شهادت عفو بین الملل، رژیم گیانندرا از نظر ناپدیدکردن ها رویهم دارای بدترین سابقه است. موریارتی متکبرانه اعلام میکند «سلطنت بعنوان فاکتوری متحد کننده نقش مفیدی را بازی میکند». در موردحزب کمونیست نپال (مائوئیست) موریارتی گفته بایستی به آنها در صورتی اجازه شرکت در مجلس مؤسسان داده شودکه ارتش رهائیبخش خلق را منحل کنند و خشونت را ردکنند. ریچارد بوچر معاون وزارت کشور ایالات متحده سیاست آمریکا را اینچنین اعلام کرد: « فکرمیکنم ما بایستی تا جائیکه می توانیم با یکدیگر همکاری کنیم...تابتوانیم مائوئیست هاراازجامعه نپال محوکنیم. فکر میکنم این مسئله تا اندازه زیادی موضع دولت های منطقه، منجمله هندوستان است.»
مسئله سلطنت برای طبقه حاکمه و پشتیبانان خارجی اش معضل بزرگی است. تاکنون سلطنت ، همراه با ارتش سلطنتی وفادار به آن ستون اصلی نظم ارتجاعی بوده است. در شرایط مشخص نپال « برداشتن» شاه ( کسیکه تجسمی از ویشنو خدای هندوها است)،بدون از هم گسیختگی کل دم ودستگاه ارتجاعی امری آسان نیست – بویژه آنکه رژِیم زیر ضربات جنگ انقلابی درهم شکسته شده باشد. بهرحال، « نقشه الف» گیانندرا در مورد له کردن انقلاب شکست خورده است. اگر« نقشه ب»، که با اتکاء به پارلمان ونقشی کناری برای شاه که هدف شکست انقلاب را نیزمنظور دارد، نیز شکست بخورد، شاید« نقشه ج»امپریالیست ها و مرتجعین شامل نوعی جمهوری باشد. یک نکته مشخص است: دشمنان انقلاب نپال شب و روز با استفاده از هر نوع چماق و شیرینی به امید منحرف کردن انقلاب واستحکام حکومت ارتجاعی جدیدی، فعالیت خواهند کرد.
هنگام نگارش این نوشته، حکومت کویرالا با حزب کمونیست نپال (مائوئیست) درموردآتش بس نامحدودبتوافق رسیده ومذاکره در بالا ترین سطوح برنامه ریزی شده است. حزب کمونیست نپال (مائوئیست) دربیانیه اش از اولین اعلامیه حکومت جدیداستقبال کرده اعلام میکند: «سخن نگفتن علیه مداخله فزاینده خارجی در سیاست های نپال و ذکر نکردن تجدید ساختمان جامع دولت که برای نپال مفهوم حق تعیین سرنوشت برای ملل [ستمدیده] را در بر دارد، حتی نزدیک نشدن به مسئله خودمختاری ملی و منطقه ای ودولتی باساخت فدرالی، هیچگونه ذکری از ضرورت زمین به کشتگر و سیاست اقتصادی مستقل نکردن، هیچگونه حرفی از ضرورت احترام به حقوق اساسی خلق در رابطه با آموزش، بهداشت واشتغال نزدن، وهیچ چیزی درموردحق ویژه برای کاست های پایین [دالیت ها،کاست باصطلاح نجس] وزنان نگفتن، کاملا روشن میکند این بیانیه مشکلات اساسی راکه مردم نپال روزانه با آن سروکاردارندحل نخواهدکرد.
روزهای آینده برای پیشرفتهای انقلابی در نپال از روزهای پرآشوب آوریل که امتیازات مهمی از شاه گرفته شد کمتر حیاتی نخواهد بود. در واقع، در نپال دو دولت با هم مقابله میکنند ـ ـ دولت کهن نیمه فئودال، نیمه مستعمره وابسته به کل سیستم جهانی امپریالیستی، و رژیم مردمی در مناطق روستائی که بیش از ده سال است تار و پود آن از سیستم سیاسی نوینی بر مبنای قدرت ارتش رهائیبخش خلق و بسیج توده ها بافته شده است. در این مناطق پهناور هم اکنون نهادینه کردن حاکمیتی نوین ممکن شده است و بسرعت زندگی توده ها را بهبود داده و هم اکنون پروسه دشوار تکامل سیستم اجتماعی متفاوتی را شروع کرده که میتواند در جهت سوسیالیسم و کمونیسم تکامل یابد.
کافی است تعدادی از ویژگی های کلیدی جامعه نپال را ذکر کنیم تا بفهمیم تغییراتی که جنگ خلق بوجود آورده چقدر رهائیبخش بوده و ببینیم امپریالیستهاومرتجعین برای برگردانیدن چه چیزی این چنین عزم خود را جزم کرده اند. بالاترازهمه، قرنهاست سیستم کاست در جامعه نپال نقشی مرکزی داشته است. قدرت سیاسی، مالکیت برزمین و همچنین تحصیلات عالیه تقریبا بشکلی منحصر بفرد در اختیار هندوهای کاست بالا قرار داشته است درحالیکه اکثریت وسیع کاست های پائین مجبور بوده اند بعنوان دهقان یا کارگر زندگی کنند. علاوه بر استثمار مقید، روبنای فئودالی برای کاست های پائین که حتی ورود به منازل کاست های بالا یا نوشیدن از آب چاه مشترک را ممنوع کرده چیزی جز یک زندگی تحقیرآمیز در برنداشته است. در مناطق روستائی آزاد شده به این سیستم منفور ضرباتی مهیب وارد آمده است. کاست های پائین با سرهای بالا رفت و آمد کرده و نقشی مرکزی در تمامی ابعاد جامعه نوین بازی می کنند، منجمله اعمال قدرت سیاسی در کنار عناصر روشنفکر و انقلابی کاست های بالائی که از زنجیرهای ایدئولوژیکی برهمن ایسم گسست کرده اند. ازدواج بین کاستها، یعنی تابوی نهائی سیستم متکی بر کاست و طبعا امری که قبل از انقلاب کسی چیزی از آن نشنیده بود، هرچه بیشتر امری رایج میشود. ستم بر اقلیتهای ملی در نپال در ارتباط نزدیک با سیستم متکی بر کاست است. در واقع، در مجموع اقلیتهای ملی اکثریت جمعیت نپال را تشکیل میدهند. تحت سیستم ارتجاعی سابق هیچ حقی به این مردم داده نشده بود ـ مدرسه به زبان بومی وجود نداشت. احترامی برای فرهنگ بومی قائل نبودند و قس علیهذا. با شکلگیری نواحی خود مختار در مناطق آزاد شده پایگاهی و به ارمغان آوردن حکومت خودمختار برای بسیاری از ملل ستمدیده، تغییرات عظیمی تا همین حال بوجود آمده است.
بالاخره، تغییرات عظیمی که درموقعیت زنان ایجاد شده است بروشنی گویای تغییرات انقلابی است که جنگ خلق بوجود آورده است. آنجائیکه راه انداختن ازدواج حتی بین کودکان در گذشته رایج بود، اکنون ممنوعیت اکید علیه ازدواج کودکان وضع شده، و در مناطق آزاد شده حزب مبارزه ای سخت برای قانع کردن مردان و زنان جوان (جهت ازدواج در سنین بالای 18 برای زنان و 21 برای مردان) را به پییشبرده است. ودرحالیکه بی شک افکارعقب مانده هنوزباقیمانده است، هرروزه زنان ومردان بیشتری علیرغم تعلقات کاستی یا ملی یا مخالفت والدین شان بافردی که علاقه دارند ازدواج میکنند- ، مست بازی درملاء عام، که زمانی بلائی بود در مناطق روستائی و اغلب با کتک زدن زنان همراه بود، اساسا از میان برداشته شده است. سابقا زنان معمولا بی سواد و مقید به خانه داری بودند. امروزه تعداد وسیعی از زنان به نیروهای مسلح انقلابی پیوسته و بدون احتساب شرکت گسترده زنان درملیشیا تقریبا یک سوم سربازان ارتش منظم را زنان تشکیل می دهند،. همچنین بسیاری از فرماندهان و رهبران سیاسی زنان هستند.
تمامی این تغییرات البته تغییرات پایه ای دمکراتیک هستندونه هنوزآن نوع تغییراتی که سوسیالیسم میتواندبه باربیآورد. اما این نیزیک واقعیت است که تحت حاکمیت مرتجعین تابع سلطه سیستم امپریالیسم جهانی، این پایه ای ترین تغییرات دمکراتیک غیرممکن بوده است.
بعنوان مقایسه، درهندوستان « بزرگترین دمکراسی جهان» وکشوری از نظر اقتصادی بسیارپیشرفته ترازنپال، بیشتراز90 در صد ازدواج ها، منجمله در بین ساکنین تحصیلکرده شهری، مقید به موانعی که کاست ایجادکرده است، انجام می شود. این نموداری است از دلیل تاکید مائو بر ضرورت انقلاب دمکراتیک نوین تحت رهبری پرولتاریا. وی استدلال کرد انقلاب دمکراتیک نوین دیگر جزئی ازانقلاب بورژوائی نوع کهن نیست بلکه بخشی ازانقلابات جهانی پرولتاریایی میباشد. هدف استراتژیک حزب ازآغازجنگ خلق بانجام رسانیدن انقلاب دمکراتیک نوین وبعدازآن پیشروی بسمت انقلاب سوسیالیستی بوده است.
بنابراین درحال حاضردوآینده ودودولت در نپال درمقابل هم قراردارند، یکی درمناطق روستائی مستقر است که نماینده دمکراسی نوین است وچشم بسوی آینده سوسیالیستی داردو دیگری نپال کهن است که درزنجیر امپریالیسم، فئودالیسم و سرمایه داری بوروکراتیک و ملتزم به رکاب توسعه طلبان هندوستانی است. مسئله مرکزی انقلاب وتمرکزهرمعضل پیچیده وفراز ونشیب راه انقلاب نپال در این گرهگاه حیاتی کنونی اینست که کدام قدرت سیاسی نوین برقرارشده ودرسراسرکشورمستحکم خواهد شد.
از یک نظر وظیفه انقلاب همانند زمانی است که جنگ برای نخستین باردر 12فوریه 1996با نیروهائی کوچک ولی بلندپروازی های عظیم انقلابی ومارکسیسم - لنینیسم - مائوئیسم بعنوان قطب نمای حزب برای یافتن مسیر در آب های ناشناخته وپرخطرشروع شد. مرتجعین لاف زدند که غائله شورشیانی را که از نظر سلاح بسیار فقیر بودند و تنها مسلح به سلاح های بدوی بودند، ظرف 15 روز خاموش خواهند کرد! برای آغازیدن جنگ انقلابی صدر پراچاندرا و دیگر رهبران مجبور بودند نخست سفسطه رویزیونیستی ام بی سینگ را که معتقد بود وضعیت جغرافیای قفل شده ی نپال بین دو غول هندوستان وچین، تداوم جنگ خلق وتکامل آن بسوی پیروزی را غیر ممکن میسازد، رد بنمایند. تکامل بعدی جنگ خلق، همراه بارشد تصاعدی ارتش رهائیبخش خلق هم از نظر کیفی و هم کمی، حقانیت مائوئیست ها را اثبات کرد. اما رسیدن به پیروزی در مقیاس سراسری و حفظ آن کار ساده ای نیست، بویژه با توجه به اینکه ایالات متحده آمریکا، انگلستان، هندوستان و درواقع کل کنسرسیوم دول ارتجاعی موسوم به «جامعه بین المللی» عزمشان را جزم کرده اند تا ازهیچ کاری برای جلوگیری ازظهورنپال دمکراتیک از نوع نوین، دریغ نورزند. رابطه بین پیشروی انقلاب درنپال دربرابرحلقه محاصره ارتجاعی و حمایت از مبارزه انقلابی درمنطقه و جهان به ورای چارچوبه صرفا اصول وتئوری رفته وبه امری فوری وحیاتی مبدل شده است.
شک نیست انقلاب درنپال مانندتمامی انقلابات بزرگ ضرورتا ازمیان پیچ وخمهای غیرقابل پیشبینی وغیرقابل انتظارعبورخواهدکرد. امروزه درحالیکه فرصتهای واقعی وهمچنین چالش هاو سختیهای به انجام رساندن انقلاب دمکراتیک - نوین صورت حادتری بخودمی گیرند، حزب با مسائل ومشکلات نوینی روبرو شده است.
میلیون هامردم ستمدیده درنپال برای آینده ای متفاوت جنگیده اندوامیدهاوآمال شان برای آینده ای بهتررابه انقلاب متکی کرده اند. بویژه درآسیای جنوبی، میلیون هانفردیگربشدت چگونگی شکلگیری تحولات نپال رادنبال میکنند، حس میکنندپیشروی یاعقب نشینی انقلاب در هیمالیابشکلی عظیم برمسیرتاریخ درمنطقه تاثیر خواهدگذاشت. کمونیست های انقلابی درهر کشوری انقلاب نپال رامتعلق بخوددانسته مصمم هستند به انقلاب نپال هرگونه کمکی کرده و با نقشه های خبیثانه امپریالیست هاومرتجعین برای منحرف کردن یاشکست دادن انقلاب، مبارزه بنمایند.