انترناسیونال است نجات ِ انسان‌ها


صفحه یِ اصلی  |   نشریات  |   کتاب‌خانه  |   آرشیو  |   پیوندها  |   تماس

2007-11-13

حکومت خود مختار جمهوری خلق ماگارات، نپال
22 ژوئن 2005
به.............................................
جنگ خلق عظیمی که مسئولیت ساختمان نپال نوین مستقل و پیشرفته، بری از استثمار و ستمگری فئودالی و امپریالیستی را برعهده گرفته است، وارد دهمین سال خود شد. امروزه، جنگ خلقی که تحت رهبری حزب کمونیست نپال (مائوئیست) و به ابتکار خلق کبیر نپال انجام شده هژمونی دولت کهن را در سراسر مناطق روستائی نپال نابود کرده است و نه تنها از طریق ساختمان و پراتیک قدرت نوین خلق امپریالیسم را به چالش گرفته بلکه پیامی قدرتمند و انرژی تازه ای برای توده های زحمتکش در سراسر جهان فراهم آورده است.
انقلاب نه تنها کهنه را نابود کرده؛ بلکه،همزمان نو را نیز خلق کرده و ساخته است. امروزه، کارهای کلان سازندگی با ابتکار مستقل و خلاق چندین لک (صدها هزارنفر) در نواحی آزاد شده بوسیله جنگ خلق گواهی بر این واقعیت است. در اتحاد و نیروی کار توده ها جسارت، انرژِی و خلاقیت غیرقابل سرکوبی وجود دارد که میتواند جهان را بتکان در آورد. این سرچشمه واقعی ساختن تاریخ است. ترغیب فعالیت و شرکت توده ها در ساختن «راه جانباختگان» ، جاده ماشین روئی بطول 91 کیلومتر، به ابتکار حکومت خودمختار جمهوری خلق ماگارات که منتخب مردم است در منطقه اصلی پایگاهی جنگ خلق، تاییدی بر واقعیت است.
تاکنون، صدهزار نفر، نیروی کار یک میلیون روز کار را برای ساختن این راه بکار برده اند. علاوه بر این، ارتش رهائیبخش خلق، تشکلات توده ای، جبهه ها و ادارات مختلف نیروی کار خود را برای ساختن این جاده بکار گرفته اند. تقریبأ 35 در صد از کل طول راه تا کنون تکمیل شده است، و وسائل موتوری در 14 کیلومتر بخش اولیه رفت و آمد میکنند. در ماهیت امر، کار ساختن راه ماشین رو نه تنها بنفع خدمات حمل و نقل توده ها در منطقه اصلی پایگاهی است بلکه همچنین به یک ویژگی اساسی جنگ خلق نپال، یعنی تغییر زندگی خلق، تبدیل شده است و همچنین رای و احساسات باز پرولتری، وحدت کبیر توده های کارکن و انترناسیونالیسم را در معرض دید قرار میدهد.
یقینأ از نظر عملی انجام موفقیت آمیز چنان نقشه عظیمی از سازندگی گرچه غیر ممکن نیست ولی بسیار سخت است. یاری توده ها نه تنها از این ناحیه خودمختار، بلکه تمامی ملت و جامعه بین المللی نیزبرای این کار ضرورت دارد. و بنابراین، ما همه را فرا می خوانیم که از هر گونه حمایت مادی و معنوی برای انجام چنین وظیفه بزرگی که دارای اهمیت عظیم و تاریخی است، دریغ نورزند.
سانتوش بودا مگار
مسئول، حکومت خودمختار جمهوری خلق ماگارات، نپال
در پاسخ به فراخوان حکومت انقلابی و محلی ماگارات تا کنون دو تیم برای شرکت و همراهی با مردم نپال در ساختمان راه "جانباختگان" به نپال سفر کرده اند. متن زیر خلاصه ای از گزارش نخستین تیم است که به منظور نشر مختصرا تصحیح شده است. برای دیدن متن کامل به سایت aworldtowin.org مراجعه کنیدـ جهانی برای فتح
اولین بریگاد بین المللی کمک به ساختمان جاده در منطقه آزاد شده رولپا واقع در غرب- نپال، که شامل هفت داوطلب از استرالیا، بریتانیا، کانادا، کلمبیا، آلمان و نروژ بود در نوامبر 2005 به این منطقه سفر کرد. ما هزاران مایل مسافرت کردیم تا دوش بدوش مردم در ساختن این جاده در این منطقه سهم بگیریم. جاده ای که به مثابه بخشی از تلاش های قدرت نوین انقلابی برای ساختن اقتصادی مستقل و رها از زنجیرهای سلطه امپریالیستی بود.
بریگاد بخوبی میدانست رژیم گیانندرا شاه پارلمان را در سال گذشته منحل و قدرت را در دست سلطنت فئودالی متمرکز کرده بود و در حال انجام جنگ تبهکارانه ضد ـ چریکی است و اینکه ما باید از پست های بازرسی ارتش برای رسیدن به مقصدمان بگذریم. رژِیم با بدست آوردن بدترین سابقه در امر ناپدید کردنها و اعدام های بدون محاکمه و بکار بردن دیگر شیوه های خونین اختناق، خود را "مشخص" کرده است. ما همچنین ایده هایی در مورد عزم و جزم مردم نپال برای ساختن آینده ای نوین داشتیم، و مشتاقانه در صدد بودیم تا ببینیم آنها به چه چیزهائی نائل آمده اند، و اینکه دوش بدوش آنها در این پروژه حیاتی در خدمت به تکامل همه جانبه منطقه خودمختار، تلاش کنیم.
درحالیکه در نپال هیمالیا هرگز آنقدرها دور نیست، این آن نوع سفری نبود که بسیاری از توریست ها انجام میدهند. هرکس به مناطق آزاد شده سفر کند باید از پست های در حال گشت نظامی، جائیکه هر اتفاقی می تواند رخ دهد، عبور کند. اتوبوس هایی که بسوی این منطقه می روند توسط سربازان جوان مسلح به مسلسل متوقف میشوند. آنها به داخل اتوبوس میآیند و مسافرین را به زور پیاده می کنند تا اثاثیه هایشان را بازرسی کنند. اگر هر فرد نپالی بعنوان مائوئیست ـ یا "مظنون به مائوئیست" تشخیص داده شود، او را جدا کرده با خود میبرند... یا به زندان و یا بعضی مواقع در همان حوالی اعدام میکنند. سربازانی که در اطراف مناطق آزاد مستقر شده اند از افراد برگزیده ارتش سلطنتی نپال میباشند. این سربازان شدیدا در جنگ خبره شده، سپاهیانی منسجم هستندکه با بهترین سلاحهای ارتش مجهز شده اند.
آدم میتواند ویژگی دستچین بودن آنها را از ظاهرشان تشخیص دهد: نه تنها شرور و متکبر هستند، بلکه نسبت به سربازان معمولی درشت تر بوده تغذیه بهتری دارند. آنها همچنین سهم بیشتری در ایجاد وحشتی که رژیم بدلیل آن بارها از طرف گروه های حقوق بشر در همه جای دنیا محکوم شده است، مسئولیت دارند.
هنگام رسیدن ما به تیله بازار، حدود 250 نفری جمع شده بودند تا بیشتر در مورد اعضای بریگاد بشنوند، و احساسات شان را ابرازکنند. اعضای بریگاد به جمعیت سراپا گوش گفتند چه چیزی ما را ترغیب به آمدن به آن راهی به آن دوری کرده است. هنگامیکه می خواستیم شب نخست به رختخواب برویم، جملگی در این احساس شریک بودیم که در حال ورود به تجربه ای متفاوت از هر آنچه در گذشته داشته ایم، می باشیم.
منطقه ایکه بریگاد به آنجا رفت، بخشی از جمهوری خودمختار ماگارات است، که موجودیتش را ارتش رهائیبخش خلق تحت رهبری حزب کمونیست نپال (مائوئیست) در سال2003 بعداز بیرون راندن ارتش سلطنتی نپال اعلام کرد. ماگار ها یکی از چند اقلیت ملی ستمدیده در نپال هستند. در سطح کشور، تشکیل جمهوری جدید محلی ماگارها در یکی از پیشرفته ترین مناطق پایگاهی در نپال حادثه ای مهم محسوب می شود. چرا که به قرن ها بی عدالتی که مردم آنجا متحمل شده بودند پایان داد، و ما نمونه های بسیاری از تجلی این غرور را مشاهده می کردیم.
***
یک برنامه کاری همراه با سازماندهندگان امورمربوط به جاده ریخته شد. که اساسا تعیین میکرد ما در کدام قسمت جاده و چه مواقعی و با کدام گروه ـ خانواده های کسانیکه در جنگ انقلابی در گیر میباشند، دهقانان بومی، اعضای ارتش رهائیبخش خلق و غیره ـ کار کنیم. زمان معینی نیز برای بحث با گروه های مختلف در نظر گرفته شده بود. به اعضای بریگاد گفته شده بود ساختمان راه در آن دوره با سرعت حداکثر به پیش نخواهد رفت، زیرا زمان دروی محصول بود. انجام موفقیت آمیز درو برای معاش مردم بویژه در ماه های زمستانی که در پیش بود، حیاتی بود. لذا در هنگام بسیج داوطلبان این نکته در نظر گرفته شده بود. بهمین دلیل حکومت انقلابی از هر خانواده تقاضا کرده بود که سعی کنند فقط یک داوطلب معرفی کنند بقسمی که معاش خانواده در کل تضمین شود.
***
نوع تکنیکی که بکار گرفته میشد ما هرگز قبلا ندیده بودیم. وقتی ما بر سر جاده که مردم در حال کار کردن بودند رسیدیم، حدودا صد نفر سخت در حال کار کردن بودند. بدوا ملتفت شدیم دسته هائی از مردان جوان اطراف کوه ها را با دیلم های فولادی بلند گرفته در حال جابجا کردن صخره های بزرگ بقصد صاف کردن گذرگاهی برای راه بودند. ابتدا باورکرده نمی توانستیم که این کار شدنی باشد. صخره ها بزرگتر از آن بودند که تسلیم جلو عقب کردن های جوانان بشوند. ولی مردان جوان تجربه بسیار زیادی داشتند، و بزودی وقتی صخره ای غول آسا از جایگاهی که سالهای سال در آن جایگزیده بود غلطانده شد، فریادهای شادی به آسمان بلند شد.
در لحظه ای، شاید الهام یافته از مساعی تازه واردین، ساپانا، زن جوانی با نامی رزمی به معنای " رویا"، با لباسی سراسر سرخ ظاهر شده و شروع به خواندن سرود انقلابی فراموش نشدنی کرد. در حالیکه اعضای بریگاد به اطراف، به محیطی با کوهستان های پر جبروت در فاصله ای دور، به باریکه شالیزارهای برنج در دامنه های کوه ها، به تک درختان سروی که در ابرها فرو رفته بودند، به آن سرود زیبائی که به آسمان ها بلند شده، و مردمی از آنهمه جای دنیا و آنهمه شیوه های مختلف زندگی که قلب و روح خود را بخاطر آن انگیزه پر ارزش وقف این تلاش مشترک کرده اند، نگاه می کردند، هیچکدام از ما نمی توانست عمیقأ به تکان در نیآید.
بخصوص بعضی از تکنیکهای کار سخت بودند. بعنوان مثال، نه یکنفر بلکه دو نفر با یک بیل کار میکنند. طنابی به بالای تیغه بیل بسته شده، و همانموقع که نفر اول بیل را عمیقأ در زمین فرو میبرد، نفر بعد طناب را برای برداشتن حداکثر خاک، به بالا می کشید. بدست آوردن ریتم کار خیلی سخت بود ـ اگر کسیکه طناب را در دست داشت زودتر از موقع بالا میکشد، کسیکه بیل را در دست داشت خاک کمتری بر میداشت که بصورتش پاشیده میشد ( بیشتر باعث قهقهه بود)، و اگر باندازه کافی زود نمیکشید بیل از زمین در نمی آمد.
***
در خلال یک نشست اعضای بریگاد با لیلا دارپون، مرد مسن 65 ساله ای از ملیت ماگار از اهالی کورشاوان صحبت کردند. وقتی از او پرسیدیم برای چه آمده است، وی گفت "ما اینجا برای خودمان آمده ایم. نسبت به کاری که انجام میدهیم احساس خوبی داریم. بما کمک خواهد کرد. گرچه خیلی پیر هستم. اگر بتوانم فقط چند تا سنگ بردارم، خوشحال خواهم بود. وقتی جوان بودم خیلی سخت کار میکردم، ولی این کار فرق میکند، کاری است خاص."
این کار واقعا نیروی بدنی احتیاج داشت و زنان بسیاری در آن نیز شرکت داشتند. وقتی همان سئوال را تکرار کردیم، ایما کوماری 43 ساله مادر سه بچه توضیح داد، "من هنوز بی سواد هستم، چیز زیادی راجع به کتابها نمی دانم. ولی می دانم که ساختن این راه چیز خوبی است. ما درحال ساختن کشوری نوین هستیم. قبلا تهیه نمک و لباس چند روز طول میکشید، اما از طریق این راه جدید ما می توانیم اینکار را ظرف چند ساعت انجام دهیم."
دربار و برخی از رسانه ها سعی کرده اند با اکاذیب خود سهم گرفتن درساختن راه را بعنوان "کار اجباری" معرفی کنند. آنها تلاش کرده اند تا بصورت زننده ای آنرا با سیاستهای رژیم پل پوت در کامبوج مقایسه کنند و در کل بازهم همان نوار "ضدتوتالیتاریستی" (ضد خود کامگی) خود را بگذارند. ولی از مشاهده و صحبت با مردمی که در کار سهم می گرفتند، آنگونه که بصورت بی نظیری شوخ طبعی را با جدیت و تعهد به کار ترکیب می کردند، هیچگونه آثاری از "زور" قابل رویت نبود.
***
بهر صورت، تلاش برای کندن این راه از میان این زمین سخت باعث ایجاد بند محکمی در میان مردم شده است. هر حکومتی یکی پس از دیگری وعده ساختن آنرا داده اند ـ ولی هر طوری بود هرگز پولی برای ساختن آن فراهم نشد، یا اگر شده باشد، در جیب گشاد سیاستمداران فاسد غیب شده است. گذشته از آن، چه کسانی قرار بود از آن سود ببرند؟ فقط مشتی دهقان در سرزمین های دورافتاده ـ که البته این انگیزه ای کافی برای اشراف و برگزیدگان ساکن کاتماندو، نبود. لذا کاری که هیچ حکومت متکی به غرب علیرغم صدها میلیون دلار کمک خارجی هرگز قصد انجامش را نکرد، اکنون خود مردم، مردمی که توسط رهبران جدیدشان بسیج شده اند در حال ساختن آن هستند.
مکررا از تیم در مورد اوضاع در کشورهای خود ما علی الخصوص در مورد مسئله زنان سئوال می شد، و مردم از هر چیزی که ما می گفتیم یادداشت برداری میکردند. مردم محلی نیز خیلی مشتاق بودند به ما پروژه های دیگری را که بر رویش کار میکردند نشان دهند. درهمان نزدیکی ها یک " کمون نمونه" و دو "مدرسه نمونه" وجود داشت ـ ولی همان نزدیکی ها به حساب مناطق روستائی نپال یعنی چندین ساعت پیاده روی، که دیدار از آنها را بدلیل مدت اقامت کوتاه برای ما غیرممکن میکرد. آنها همچنین مزرعه پرورش ماهی بزرگی براه انداخته بودند که چیز تازه ای در این بخش از کشور بود. این مزرعه با کمک مردم ساکن منطقه آزاد شده دیگری که ایننوع فعالیت در آن معمول تر بود، بوجود آمده بود. ما آنرا دیده و خیلی خوشحال بودیم که مستقیما از محصول آن بهره مند می شدیم ـ یکی ازاعضای بریگاد برای خرسندی خاطر کارکنان جدید مزرعه ماهی گفت "این بهترین نوع ماهی است که تا بحال خورده است".
چیز تازه دیگری که دیدیم و وجودش تحت رژیم کهن غیرممکن بود. زمانی بود که یک روز عصر یکی از اعضای بریگاد بدجوری مریض شد، مهمانداران ما برای یافتن "دکتر پابرهنه"، روستائی جوانی که تحت رژیم نوین آموزش های اساسی پزشکی را دیده بود، در تاریکی شب بیرون رفتند . آنها ساعت 4 صبح بهمراه پزشک(داکتر) برگشتند، پس از معاینه قطره ای را به بیمار در ساعات معین تجویز کرد و تا روز بعد که حال او بهتر شد، در کنار او باقی ماند. تحت رژِیم کهن بسیاری و یا شاید هم اغلب دکترها زندگی در کاتماندو را که زندگی در آن و دسترسی به طبقه متوسط آسان تر است، برمی گیزیدند. ولی رژیم انقلابی نوین با توجه به تجربه چین زمان مائو به ایجاد یک سیستم مراقبت های بهداشتی و درمانی پرداخته است که هدفش خدمت به اکثریت مردم نپال، دهقانان در روستاها و اتکاء به بسیج آنها برای حل احتیاجات خودشان می باشد....
***
وقتی اعضای بریگاد به همه این چیزها نگاه میکردند مسئولیتی قوی تری در آنها برای تقویت همبستگی با مبارزه در نپال پیدا می شد. ـ انقلابی که به ناگهان بدرون صفحات اخبار راه یافته، چهره، نام و صدای خود را بدست آورد. آنهایی که از کشورهای امپریالیستی بودند از تصور اینکه تهیه اسلحه برای ارتش سلطنتی نپال بوسیله حکومت های خودشان، چون بریتانیا چه معنایی می تواند داشته باشد، مشمئز می شدند. آیا بمب های خوشه ای و بمب هایی که پناهگاه ها را در هم می کوبند ، اسلحه های بعدی خواهند بود که علیه مردمی که ما در کنارشان بودیم استفاده خواهد شدـ به "جرم" اینکه سرنوشت خویش و ساختن اقتصاد و جامعه ای متکی بخود، را بدست گرفته اند؟