انترناسیونال است نجات ِ انسانها
2007-11-18
محاکمه ابیمال گوسمان (صدر گانزالو) (گونزالو) و 23 تن از رهبران حزب کمونیست پیرو (پرو) بجرم "ترور افکنی علیه دولت " که در سپتامبر 2005 شروع گردید تا به حال، ماه می 2006، ادامه دارد. باساس منابع دولتی و وكلای مدافع، بدون شک تلاش بر اینست که دادگاه های غیر نظامی احکامی را که در سال 1992 توسط افسران نظامی نقاب پوش در خفا عجولانه صادر کردند، دوباره به تصویب برسانند. پیش از شروع محاکمه جدید مقامات رسمی قول دادند مدافع اصلی که هفتاد سال عمر دارد از زندان سرزنده بیرون نخواهد آمد. کاندید های ریاست جمهوری پیرو، برسراین مسئله که کدام کاندید رهبری حزب کمونیست پیرو را به سرنوشت بدتری دچار میکنند، با هم رقابت دارند.
این حرکت جز انتقام جوئی علنی محافظین نظم کهن چیزی دیگری نیست. برجنبش توده ای مردم، بخصوص آنچه در سطح یک جنگ انقلابی که در دهه هشتاد در پیرو شروع شد، نمیتوان برچسپ تروریزم كوبید. هرکس که پایبند عدالت باشد برایش تلاش حكومت آمریكایی پیرو قابل قبول نیست كه صدر گانزالو و آنهائیکه جنگ خلق راآغاز كردند، جنگی که در بین توهین شده گان وتهیدستان مردم پیرو عمیقا ریشه یافت، را مورد مجازات قرار دهد. با این محاکمه و حکم، صرف نظر ازینکه نظرات مدافعین در حال حاضر چیست، باید مخالفت کرد.
این حس سرشار از انتقام جوئی، دارای یک هدف سیاسی حساب شده است: شرائط زندگی اکثریت مطلق مردم پیرو هنوز هم رقتبار است، خشم و قهر توده ها نشان میدهد که مردم همچنان تسلیم سرنوشت نشده اند. تغییر در وضع زنده گی توده ها نمیتواند دلیل فروکش جنگ خلق باشد. درك اینکه چرا حکمرانان کشور ایده خیزشهای مسلحانه مردم و تغییرات انقلابی را جرم میشمارند، امر مشکلی نیست.
در سال های بعد از دستگیری صدر گانزالو در سال 1992 جنگ خلق دچار عقب نشینی های جدی شد. جنگ از نقطه نظر سطح و حدود جغرافیای آن بصورت غیر منتظره ای بخصوص در اواخر دهه 1990 رو به افول نهاد. روشن نیست چه تعدادی از کمیته های علنی خلق - قدرت سیاسی انقلابی دهقانان كه حزب در دهات در دوران اوج یابی جنگ خلق برقرار نموده بود – و کمیته های مخفی خلق پایدار مانده است.
دسامبر 2005 اولین بار پس از مدتها كه حزب كمونیست پیرو در حوالی تواریخ معینی عملیات بزرگی را انجام می داد، بود كه كمین های موفقی را علیه گشت های پلیس در جنگلهای هوالاگا و آیاكوچو به اجرا گذاشت. منطقه اولی یکی از پایگاه های مهم نیرو های حزب کمونیست پیرو بحساب می رود كه در پی یافتن « راه حل سیاسی» برای ختم جنگ میباشد – و عملیات مسلحانه را به مثابه فشاری علیه دولت بكار برده است تا دولت را متقاعد سازد كه راه حل «خروج» از درگیری تضمین عفو چریكها میباشد (1). منطقه دومی مورد توجه آنانی قرار گرفته است که در جستجوی ادامه جنگ بوده اند. آیا این حملات آنطوریکه دولت ادعا میکند در یك همآهنگی با هم بوده اند؟ چون هردو این عملیات، که هرکدام دارای اهداف سیاسی متضادی میباشند، هر دو بنام صدر گانزالو جنگ میکنند و در نتیجه درک این مسئله را بسیار مشكل می سازد كه این عملیات در خدمت كدام یك از این اهدا ف سیاسی متضاد بوده است. از چندین سال به اینطرف هیچگونه بیانیه سیاسی که جهت گیری سیاسی حزب را روشن سازد بیرون داده نشده است.
آنچه مسئله را پیچیده تر می سازد اینست كه روش صدر گانزالو در جریان این محاکمه به جدیت و وزنه شواهدی كه از چندین سال به اینطرف از طرف منابع متفاوتی بیرون آمده می افزاید، شواهدی كه نشان میدهند به احتمال زیاد منبع پیشنهاد ختم جنگ خود وی باشد. اینکه حزب کمونیست پیرو چگونه دچار چنین وضعیتی شد سئوال مرکزی اوضاع جاری است.
در ماه سپتامبر 1992، زمانیکه بنظر میرسید جنگ خلق در حال پیشروی است صدر گانزالو دستگیر شد. اما حزب با ضربه بزرگتری كه در راه بود مواجه بود. در ماه اکتوبر 1993، آلبرتو فوجیموری رئیس جمهور پیرو تحت حمایه امریکا، با موفقیت اعلان کرد که ابیمال گوسمان بمنظور مذاكره برای خاتمه جنگ خلق به او نامه ای نوشته است. به تعقیب آن یک ویدیو بیرون داده شده که نشان صدر را به همراه ایلینا اپاراگوایر (یک رهبر بلند رتبه حزب که بنام رفیق مریم شناخته شده است و ، همسر صدر گانزالو میباشد) نشان میدهد که در حال قرائت نامه میباشد. تصاویر این دو تن را در كنار بقیه زندانیان ، كه برخی از آنها از رهبران مهم حزب بودند، نشان می داد.
کمیته مرکزی حزب که متشکل از اعضای رهبری دستگیر نشده حزب بودند، این فراخوان صلح را «خط اپورتونیستی راست» (ROL) خواندند. حزب اعلام كرد كه « آنچه علیه اصول باشد غیر قابل قبول است» آنها علاوه بر آن گفتند كه « این یک رسم انترناسیونالیسم كمونیستی است كه کسی از درون زندان نمیتواند حزب را رهبری کند.» اما حزب بیشتر از این گفت: تمام این جریان یک « هوكس» ( نیرنگ ) است که رژیم پیرو با كمك امریکا «گروه سیاهی» از اعضای خائن زندانی شده حزب را (که حالا از حزب اخراج شده اند) سرهمبندی کرده است. این ایده که صدر گانزالو به این گروه تعلق دارد یک «توطئه» است، و جزئی از برنامه «جنگ با شدت كم» امریکا بر ضد جنگ خلق میباشد (2). حزب به مردم گفت كه مردی که چهره اش به صدر گانزالو شباهت دارد یک هنرپیشه ( اکتور ) است.
هر حزب انقلابی که رهبرش تلاش کند مواضع قبلی و جهت گیری اساسی حزب را تغییر دهد، هدف استراتیژیک آنرا زیر سئوال قرار دهد، از جنگ خلق دست بکشد، دچار از همپاشیدگی و تشتت میگردد. این در مورد حزب کمونیست پیرو بیشتر صدق میکند. در مرکز هویت حزب ایده و مفهوم جفا تورا (Jefatura) قرار دارد، ایده ای كه گانزالو كسی است كه زعامتی بالاتر از صدر کمیته مرکزی دارا می باشد (معنی تحت الفظی واژه Jefe زعیم است، اما درینجا بمفهوم یکنوع خاص از رهبری بکار رفته است) که نه تنها از طریق حزب بلکه از ماورای حزب نقش ایفا می كند. اعضای حزب به تبعیت بدون قید و شرط به شخص او سوگند می خورند. اینك چنین بنظر می رسد كه کسی که جنگ خلق را براه انداخت و آنرا تکامل داد، به حزب دستور میدهد در راه رسیدن برای موافقتنامه صلح با حکومت فوجیموری تلاش کند تا به جنگ خاتمه داده شود. برای رسیدن به چنین موافقتنامه ای، بحث می شود كه حزب باید کمیته های خلق را منحل کند و ارتشی را که تحت رهبری حزب است منحل نماید.
چنین بنظر میرسید که کمیته مرکزی، با«توطئه» خواندن تمام جریان، در صدد بود تا این خط را به مثابه تنها«راه حل» در مقابل رهبرانی قرار دهد که تصمیم گرفته بودند تسلیم نشوند. اما در حقیقت این ایده یك تله از آب درآمد. مانعی شد در برابر توانائی حزب برای پافشاری بر ادامه جنگ خلق، بدو دلیل: گرچه در ابتدا پیرامون توافق صلح ناروشنی وجود داشت، اما پیرامون تئوری«توطئه» هیچگونه مدرك واقعی وجود نداشت. اول اینکه فراخوان صلح از طرف گانزالو بطور روزافزونی واقعی تر بنظر می رسید د راین صورت جنگ تا كی میتوانست بر این مبنا كه به اعضای حزب گفته شود چشم و گوش خود را ببندند، ادامه یابد؟ دوم اینكه این برخورد مانع از تجزیه وتحلیل واقعی و شکست دادن خطی كه خاتمه جنگ خلق رایک ضرورت می دانست، می شد.
صدرگانزالو و موافقتنامه صلح
قوی ترین دلیل آنانیكه موافقتنامه صلح را «توطئه» می خواندند بر این اساس استوار بود که موافقتنامه در تضاد با موضعگیری قبلی صدر گانزالو بود. درست بعد از دستگیری صدر گانزالو، وقتی كه او را در قفس انداخته در محضر عام و یک دسته از پولیسهای زوزه کش و مرتجعین بنمایش گذاشتند، موضعگیری او پیروزی آنها را به مضحكه گرفت. در حالیكه صدای موتور هلی كوپتر های نظامی بر فراز قفس می غرید برای آنكه صدایش شنیده شود با فریاد بلند صدا زد که دستگیری جز«پیچی» در راه جنگ خلق نیست و حزب را به ادامه جنگ فراخواند (3). ولی آیا واقعیت دارد که صدر گانزالو هرگز نمی توانست نظرش را تغییر دهد و به نتیجه دیگری برسد؟ این که ممکن نیست صدر گانزالو نظرش را تغییر داده باشد بطور روز افزونی مبنای عمده دلایل خطی شد. هرگونه شواهدی مخالف با این روند بصورت توتولوژیک (شكلی از بحث كه نتیجه گیری آن بشكلی دایره ای از آغاز آن منتج میشود) مورد تردید قرار گرفت، درستی آن اصلا ناممکن پنداشته شد.
وقتی ویدیو بیرون آمد، با درنظرداشت اینكه منبع آن چه کسی ( رژیم فوجیموری و سازمان جاسوسی پیرو) است، چنین خطی بدون مورد بررسی قرار دادن طبعا نمی باید پذیرفته می شد. به تعقیب آن خویشاوندان صدر گانزالو در خارج گزارش دادند که رژیم فوجیموری بنابر دلائل خاصی به وی اجازه داده تیلفونی دلائل خود را مفصلا با آنها بحث کند که چرا موافقتنامه صلح ضروری است. نظر به اینکه خویشاوندان گانزالو به طرفداری موافقتنامه صلح موضعگیری داشتند، مسئله صحبت تیلفونی گانزالو میتوانست بعنوان اختراع خود آنها نادیده گرفته شود.
حادثه ای اتفاق افتاد كه باعث شد اعتقاد بسیاری از آنهایی كه فكر می كردند صدر گانزالو احتمالا پشت خط اپورتونیستی راست است را محكمتر كند، یعنی آنرا از یک احتمال به احتمال قوی مبدل كند. این حادثه دستگیری مارجی کلاوو ( كه از او بعنوان رفیق ننسی یاد می شود ) بود، وی عضو رهبری مرکزی حزب کمونیست پیرو بود که همراه با اوسکار رامیریز (رفیق فلیسیانو، که بعد از دستگیری گانزالو رهبری حزب را بعهده گرفت) وی یكی از رهبران كلیدی مبارزه با خط موافق صلح بود، اما بازهم همان شیوه استدلال برای تفسیر سیاسی و رد اینكه گانزالو پشت آن است بكار برده شد. و قتی كه او (كلاوو) در سال 1995 بعد از دستگیریش چند لحظه ای برای نشان دادنش به جلوی رسانه ها كشانده شد، او بر خط خود پایدار بود و شعار «پافشاری ! پافشاری ! پافشاری ! بر جنگ خلق» را می داد. اما تنها بعد از شش ماه وقتی دو باره پای مصاحبه تلویزونی حاضر شد به مصاحبه کنندگان گفت او با گانزالو صحبت کرده است، صدر گانزالو او را قانع ساخته که موافقتنامه صلح یک امر ضروری است. او با پخش این خبر توافق نمود تا درمحضر عام انتقاد از خود كند، انتقاد از نقشی كه او در كشاندن كمیته مركزی به پافشاری بر جنگ بجای قبول فوری فراخوان صدر گانزالو، داشته است. (4)
وقتی رامیریز در سال 1999 دستگیر شد او را در اتاقی که در کنار صدر گانزالو بود انداختند. او نیز گفت كه گانزالو در دفاع از خط صلح با او بحث کرده است، گرچه نتیجه گیری او همان نتیجه گیری كلاوو نبود. او در نامه ای به رئیس جمهور پیرو و در محکمه ( دادگاه) در ماه می 2004، گفت اوبه این نتیجه رسیده است که در حال حاضر دمكراسی پیرو «بهترین سیستم دموکراسی است»، براه انداختن جنگ خلق از ابتدا یک حرکت غلط بود، صدر گانزالو را بیشتر ازین لحاظ مورد انتقاد قرار میداد، نه بخاطر خاتمه دادن جنگ خلق (5). رفیق آرتیمیو، که بعد از فلیسیانو رهبر حزب و مسئول نیروهای نظامی بود و می خواست بر جنگ خلق پافشاری کند، بیکی از پشتیبانان قوی خط اپورتونیستی راست بدل شد، هر چند كه او آزاد ماند. او گفت صدر گانزالو در صحبتش از زندان، توسط یك فرستنده رادیویی که از طرف مقامات در اختیارش قرار داده شده بود، وی را متقاعد نموده که بجنگ باید خاتمه داد (6). به اساس گزارشات، آرتیمیو توضیح داد هیچکس نمیتواند ادعا کند او و سائرین برای ادامه جنگ خلق تلاش نکردند، اما ادامه جنگ امری نا ممکن بود.
این رهبران حزبی نکات مشترک زیادی داشتند. در ابتدا كه به ادامه جنگ و ضرورت آن اعتقاد داشتند یکنوع عمل میکردند، از انقلاب شجاعانه دفاع میکردند، همینکه به درک دیگری رسیدند، به عملکرد دیگری دست زدند. در اول وقتی فراخوان خاتمه جنگ داده شد، دعوا براه افتاد که نسبت دادن آن به صدر گانزالو یک «توطئه» (هوکس) است، جنگ میتواند و باید ادامه یابد، و ادعا می کردند که این موضع اصلی گانزالو است. بعد از صحبت با گانزالو، به این نتیجه رسیدند که جنگ نمیتواند و نباید ادامه یابد، چون در آخرین تحلیل این موضع اصلی گانزالو است. (فرق اساسی در این است که رامیریز [فلیسیانو] خود را یک ضد کمونیست میداند، اما دیگران بنام مائوئیزم این بحث ها را میکنند.) درگیربودن شخص صدر گانزالو در خط اپورتونیستی راست محتمل ترین توضیحی است كه چرا كل رهبری مركزی شناخته شده حزب بر ضد ادامه جنگ خلق موضع گرفتند.
اگر چه آنچه این رهبران حزبی به ما گفتند در مقابل با عملکردشان قرار میگیرد، اما نشانه های دیگری در ارتباط با اظهارات علنی و یا خصوصی افراد و اشخاص مهمی چون مادر ایپاراگوییر( كه تماس دائم با دخترش و گاها از سال 1993 با صدر گانزالو داشته است) و وكیل مدافع گانزالو مانوئل فاجاردو كه از سال 2000 اغلب او را ملاقات می كرده است، وجود داشته است. الفریدو کرسپو وکیل مدافع گانزالو که در سال 1992 در برابر تریبونال نظامی از صدر گانزالو دفاع نمود و به جرم آن به 14 سال زندان مجازات شد، درست بعد از آزادیش در سال 2005 به تیم وکلای مدافع صدر گانزالو پیوست. او گفت : «من تصمیم گرفته ام از دکتر ابیمال گوسمان دفاع کنم چون راه درخشان که بنام حزب کمونیست پیرو هم یاد میشود، اینك خط سیاسی نوینی دارد. این خط از مصالحه ملی و حل مسائل ناشی از جنگ، از طرق سیاسی، دفاع میکند.» (7). آنچه قابل توجه است وقایعی نیستند که پیهم یکی پس از دیگری رو میشوند، مسئله قابل توجه اینست که یکعده لجوجانه دائما این وقایع را نادیده میگیرند.
حضور صدر گانزالو در دادگاه اخیرا در تضاد با این مسئله نیست که او در دفاع از موافقتنامه صلح نقشی نداشته است. در شروع دومین محاکمه اش که در سال 2004 صورت گرفت، یک صحنه علنی که بیش از صد خبرنگار در آن شرکت داشتند، صدر گانزالو تمام مدافعین بشمول کلاوو– همه آنهائی را که علنا با خط موافقتنامه صلح توافق نشان دادند (به استثنای رامیریز) را در آغوش گرفت. سپس در شرائطی که مقامات با دست پاچگی تلاش میکردند در محکمه (دادگاه) نظم را برقرار كنند، همه را با مشت های گره کرده آهسته آهسته با متانت و باقصدبه شعاردادن رهبری کرد، «زنده باد حزب کمونیست پیرو! افتخار بر مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم! افتخار بر خلق پیرو! زنده باد قهرمانان جنگ خلق!»
درین شعار ها هیچ مطلبی در ضدیت با خط اپورتونیستی راست بنظر نمیرسد. این حرکات در دادگاه، توسط رهبری چون صدر گانزالو باید پیش از پیش بسیار دقیق و سنجیده می بود، این عملكرد متفاوت از سخنرانی بود که او در قفس در شرائط بمراتب دشواری ایراد کرد. او نتوانست فقط یک کلمه را که بین او و خط راست تمایز می گذاشت از زبان بیرون بیاورد مثلا- کلمه «پافشاری کنید!» – کلمه ای که زمانی کلاوو برای تمایز مواضعش از خط راست در ظرف یک ثانیه وقت با آواز بلند آنرا سر داد (8). مواضعش در دادگاه كنونی هم متفاوت نیست.
گرچه از فلمبرداری مستقل این جریان جلوگیری شده است، تا مبادا صدرگانزالو در دادگاه رژیم تشتت دیگری ببار آورد، ولی جریان صوتی داد گاه بصورت مداوم در دسترس خبر نگاران قرار دارد. گزارشگران زیادی در مراحل حساس داد ستانی حاضر بوده اند، گرچه بعد از نه ماه رسانه های خبری عموما آنرا گزارش نمیدهند. استراتیژی صدر گانزالو در دادگاه، آنگونه كه دو تن از وکلای مدافعش توضیح دادند، اینست که از برسمیت شناختن كل محاكمه امتناع ورزد، خاموشی اختیار کند، به انتظار فیصله محکومیت خود توسط این داد گاه بماند، سپس بامید اقامه دعوا علیه فیصله محکمه به داد گاه حقوق بشر انتر امریکن که در کوستا ریکو است مراجعه نماید - جائیکه قانونی بودن حکم تریبونال نظامی پیرو، که صدر گانزالو را بعد از دستگیری اش بزندان ابد محکوم نمود، را زیر سئوال قرار داد (9). اگر صدر گانزالو با موافقتنامه صلح مخالف می بود، او بدقت میتوانست از این موقعیت استفاده كند با محکوم کردن آن خود را از مدافعین خط موافقتنامه صلح متمایز كند. در گذشته وقتی صدر گانزالو خواسته است سخن بگوید، هیچکس نتوانسته است از سخن گفتن او جلوگیری کند. مردی که توانست از قفس حرف خود را به جهانیان برساند، چرا حالا نتواند پیامش را به جهانیان برساند.
خط موافقتنامه صلح و کمیته مرکزی
در واقع قوی ترین نمودی که نشان میداد خط راست ساخته و پرداخته دستگاه های جاسوسی امریکا و پیرو نبوده بلكه صدر گانزالو در پشت آن خط قرار دارد، اسنادی اند که در دفاع از این خط بیرون آمد. آنها آشكارا و وقیحانه به رد مائوئیزم، انقلاب و ضرورت جنگ خلق نپرداختند. آنها در عوض برای مقابله با مشكلاتی كه حزب با آنها دچار شده بود، بحثهای فلسفی ، تاریخی و سیاسی را ارائه كردند. كه حزب ادعا میكرد این بحثها بر مبنای پایبندی و بكاربست اصولی است كه حزب كمونیست پیرو، آنرا ماركسیسم – لنینیسم- مائوئیزم، اندیشه گانزالو میخواند. آنها به دو نوع مسائل اشاره کردند. اول اوضاع عینی. حتی پیش از آنکه صدر گانزالو دستگیر شود حزب کمونیست پیرو با مسئله تغییر اوضاع بین المللی دست بگریبان بود. یكی مسئله سقوط بلوك سوسیال امپریالیزم شوروی بود كه این اسناد از آن «افت استراتیژیک انقلاب جهانی» را نتیجه میگیرند. علاوه برآن، یکسری مسائل تئوریک و عملی وجود داشتند – مثلا اینکه طی چنین شرائطی چگونه میتوان دست آورد های جنگ خلق را در صورت عقب نشینی حفظ نمود، و از سطح موجود آنچه بدست آمده جلو تر رود. همچنین مسئله مداخله یانکی ها و حتی اشغالگری آنها مطرح بود و آیا اینكه این شرایط فرصتی را برای وسعت بخشیدن جبهه متحد و تصرف قدرت سیاسی سرتاسری فراهم میكند. همچنان این مسئله مطرح بود که نیمه فئودالیزم تا چه حد باقیمانده است (10). خلاصه ضرورت اینکه شرائط عینی و عواقب آن برای آینده جنگ خلق باید ترسیم شود بصورت عا جل محسوس بود. دستگیری گانزالو در شرائطی اتفاق افتاد که انقلاب بر سر دو راهی قرار گرفته بود.
بحث های دیگری که درین اسناد مطرح بود «مسئله رهبری» بود: صدر گانزالو دستگیر شده بود و یک بخش عمده از رهبری باتجربه مرکزی یا از بین رفته بودند و یا اینکه در زندان بسر میبردند. گفته میشد رهبری که بتواند در چار چوب زمانی معینی مسائل مطرح شده را حل و فصل کند وجود ندارد. نتیجه گیری خط راست این بود که درمیان دلائل متعدد، مهمترین آن تغییر اوضاع بین المللی و مهمتر از آن «مسئله رهبری» بود كه باعث میشد جنگ خلق نتواند ادامه یابد. هرگونه تلاشی برای چنین كاری منجر به ازهمپاشی حزب میگردد، با در نظرداشت این شرائط حتی اگر جنگ خلق دوام هم بکند دیر یا زود به «جنگ بدون دورنما» – جنگی بدون هدف روشن و بدون امکان تصرف قدرت سیاسی سر تاسری – به «دسته های شورشی سرگردان» تجزیه میشود. استدلال این بود که با وارد شدن به مذاکرات صلح حزب مانع میشود تا بدست دشمن نابود گردد، سپس با مساعد شدن شرائط در آینده دوباره جنگ را براه خواهد انداخت. (11)
این هیاهوی میان تهی دستگاه پولیسی نبود. این ازپشتوانه خطی برخوردار بود. مسائلی كه مطرح شده بودند به تحلیل و تجزیه و پاسخ نیاز داشتند. صرف نظر ازینکه از طرف چه كسی مطرحمی شد، این خط میتوانست در بین اعضای حزب جا افتد چون جوابی– هرچند غلط – به سئوالات حیاتی که بهر حال شرائط زندگی آنرا تحمیل كرده بود، ارائه میداد. انقلابیون میبایست ابتدا این بحث ها را از نظر خط سیاسی تشخیص داده، تجزیه و تحلیل كرده و سپس رد میكردند، یعنی این افکارباید مورد آزمایش قرار میگرفتند که غلط و یا درست تا چه حد بیانگر شرائط واقعی بودند. این امر یك بررسی عینی ( نه آرزوی واهی ) ازتوازن قوا را ضروری می ساخت، تا روشن گردد آیا امکان داشت بر ادامه جنگ خلق پافشاری نمود، و یا آیا در شرائط مشخص آن زمان برای حزب امكان داشت كه با ، وارد شدن در مذاکرات راه مناسبی برای خریدن وقت و روی پا ایستادن حزب یافت شود، یا اینکه مذاکرات درواقع یک تله مرگ بود.
اندکی بعد از طرح موافتنامه صلح،کمیته ریم، بدنه رهبری کننده جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، اسناد و اطلاعات در دست داشته را بررسی كرد و تلاش نمود ریم را در یک مبارزه خطی دوران سازی که نه تنها آینده پیرو به آن بستگی پیدا میکرد، بلکه عواقب مهمی را برای سرنوشت جنبش کمونیستی بین المللی نیز در برداشت، رهبری کند. کمیته ریم استدلال کرد «شرائط کنونی مستلزم آنست که ریم نه تنها از جنگ خلق در پیرو حمایت کند بلکه در مبارزه دو خط آن نیز شرکت كند: به بررسی، مطالعه، و بحث لازم دست بزند، مبارزه اصولی براه اندازد که بصورت همه جانبه مسائل را در بر گیرد، به اساس آن از خط مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی رفقائیکه در پیرو بجلو میبرند قویا پشتیبانی و حمایت كند. » برای ارزیابی فراخوان صلح معیار هائی قرار داد: « آیا به تصرف قدرت سیاسی از طریق جنگ انقلابی خدمت میکند» و « ازمنافع اساسی خلق، آنطوریکه مائو به آن اشاره کرده است و آن جوهر اصلی قدرت خلق و مبارزه مسلحانه انقلابی را تشکیل میدهد، حمایت مینماید؟» بعد از یک پروسه بررسی و مبارزه جدی ریم این موضع را اتخاذ کرد که با موافقتنامه صلح باید مخالفت نمود و یک مبارزه دو خط علیه خط اپورتونیستی راست در پیرو و در سطح بین المللی باید براه انداخته شود. در رابطه با نقش صدر حزب کمونیست پیرو گفته شد، «مهم است که مواضع فعلی صدر گانزالو روشن شود. هر چند كه مسئله مهم خط است نه اینکه چه كسی آنرا طرح کرده است. » درفراخوان ریم همچنین آمده است، آنهائیکه از خط اپورتونیستی دفاع می كنند باید « این خط را محکوم کنند... و بخط انقلابی برگردند. (12)»
کمیته ریم به مثابه بخشی از این پروسه از اتحادیه کمونیستهای ایران – سازمان پیش از تشکیل حزب کمونیست ایران (مارکسیست – لنینیست – مائوئیست) – خواست كه بحثهای مربوط به موافقتنامه صلح را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و از آن نقد همه جانبه ای بعمل آورد. سند چنین نتیجه گیری کرد: " هنوز فاصله بسیاری تا خاتمه جنگ خلق موجود است. شکست قسمی به معنی شکست مطلق نیست." تنها راهی که میتوان دست آورد های جنگ خلق را حفظ کرد و مشکلات حزب را حل نمود از طریق پافشاری برجنگ خلق است. " و هشدار بسیار روشنی را داد مبنی بر اینكه: وقتی جنگ خلق براه می افتد نمیتوان مانند لوله آب آنرا باز و بسته كرد، چرا كه مرتجعین خود برای خورد کردن نیرو های انقلابی از آن استفاده خواهند برد (13).
به جرئت و پایداریی که باقیمانده رهبری حزب کمونیست پیرو، در برابر فراخوان خاتمه جنگ انقلابی از خود نشان داد نباید بیش از اندازه بهاء داد. این مطلقا غلط بود که خط اپورتونیستی راست ادعا نمود حفظ کردن حزب مهمتر از هر چیز است. از دست دادن قدرت سیاسی سرخ که گانزالو آنرا "جوهر" انقلاب می نامید، بعلت اینکه اشتراک آگاهانه توده های مردم در انقلاب را ببار آورد، منحل کردن ارتش خلق چنانچه مائو میگفت، بدون آن"خلق هیچ چیزی ندارد" تا از خود و منافع خود دفاع کند،( بهایی بود که باید پرداخت می شد). یک چنین اقدامی عملا خیانت به آرمان ها و فداكاری توده هائی است که راه جنگ خلق را در پیش گرفتند و به آنهائیکه در سراسر جهان از جنگ خلق حمایت نمودند وبه آن چشم انتظار دوختند. این بی اعتبار سازی مائوئیزم است و شكست و روحیه باختگی را كه منجر خواهد شد بمراتب بدتر از آنست كه شكست به تنهایی ببار می آورد. با انجام چنین عملی، بجای آنکه حزب از خود رسالت گرانبهائی بجا بگذارد، حزب به مانعی در برابر نسل كنونی و نسلهای آینده انقلابی در برابر پیشرویها مبدل خواهد شد. – این در صورتی است که فرض كنیم كه مرتجعین حزب را پاره پاره نكنند و حداكثر اعضایی را كه می توانند به قتل نرسانند.
بهرحال، تنها راه چاره انتخاب بین شکست شکوهمند و شکست خفت بار نبود. آنچه اینجا در خطر بود، یك جهت گیری پایه ای بود: مسئله بر سربرخورد صحیح به ادامه مبارزه ای در شرایطی نوین و بسیار مشكلی بود كه در خدمت منافع انقلابی توده ها و در انطباق با اهداف كمونیستی قرار داشت، ( كه این سئوال را در پیش پای می گذارد) آیا می باید پافشاری كرد یا خیر.
اما این موضع، ولو بسیار ابتدائی و اساسی ، باید بر چیزی بالاتر از یک تعهد اخلاقی استوار میشد. در تحلیل نهایی، طوریکه عملکرد رهبران حزب کمونیست پیرو نشان داد، افراد آنگونه كه مسایل را درك میكنند و آنچه كه فکر میکنند ممکن و ضروری است، عمل میكنند.
عظمت و جدیت این مسئله را نمیتوان انکار کرد: رهبری که مسئولیت تکامل خط و استراتیژی انقلاب را بعهده گرفت ازین ببعد نمیتوانست با جهت گیری درستی آنرا ادامه دهد، در عوض چنین بنظر میرسید از تمام اصول و سمت گیری که کار خود را بر پایه آن استوار کرده بودند عقب نشسته اند. مشکلاتی که بوجود آمد لزوم آنچه را که باید صورت میگرفت نه تنها از بین نبرد بلکه بیشتر از پیش ضروری نمود. پر واضح است آنها ئیکه هنوز بجا مانده بودند باید تلاش میکردند تا گام به گام در طی یک دورانی برای مسائل مبرم راه حل پیدا کنند. برای انجام این کار نمیتوان گفت "خوب چون صدرما طرف عوض کرده است، پیش از آنکه کار دیگری انجام داده باشیم هرچه را در گذشته به آن اعتقاد داشتیم باید دوباره مورد بررسی قرار دهیم." ممکن است انقلابیون تصور میکردند با "توطئه" خواندن این مسئله از چنین چیزی اجتناب می كنند. در عین اینكه این درست است كه آنها باید بر ادامه جنگ خلق پافشاری میکردند اما به همان اندازه حیاتی بود تا برای نفس كشیدن و زنده ماندن در جستجوی پیدا کردن راه حلی می بودند.
حتی اگر روشن می شد كه صدر گانزالو طراح خط پایان دادن به جنگ خلق نیست، صحیح نبود كه بگوییم تفكر و خطی كه تحت رهبری صدر تا آن مقطع تكامل یافته بود، برای رهنمون ساختن جنگ خلق به پیروزی كافی بود یعنی آن گونه كه نیروهای طرفدار ادامه جنگ ادعا می كردند.
علاوه بر آن در طولانی مدت پافشاری بر ادامه جنگ خلق، بدون بررسی دوباره خط و عمل حزب – و تئوری و تجارب بین المللی - و یافتن ریشه های خط اپورتونیستی راست و فرموله كردن تحلیلها و مفاهیم استراتیژیك آن، غیر ممكن بود. بعبارت دیگر بدون گشایش های بی وقفه در عرصه های تئوری و پراتیك برای پیشرفت در این انقلاب و یا هر انقلابی این وظیفه ای دشوار برای هر كسی بود، شاید رهبران باقیمانده حزب احساس کردند از عهده آن بر نمی آیند – بخصوص اینکه در مقابل صدر حزب خود قرار بگیرند. چه کاری میتوانستند انجام دهند مگر اینکه فکر خود را بکار اندازند و با درکی که تا آنزمان از مائوئیزم فرا گرفته بودند نقش رهبری را به بهترین وجهی که میتوانستند بعهده گیرند؟ رهبران کمونیست رهبر زاده نمیشوند. رهبری در برگیرنده مهارت های گوناگونی است که فرا گرفتن آن بزمان احتیاج است. اما اساسا یک مسئله ایدئولوژیک و خط سیاسی است (جهت گیری و متدولوژی). یعنی بکاربرد مائوئیزم بشکلی که حزب تلاش کند جهان را بشناسد و آنرا تغییر دهد. اتفاقا تنها راهی که رهبران باقیمانده حزب و رهبران جدید، میتوانستند این تز را که " بدون صدر گانزالو نمیتوان حزب را رهبری کرد"، رد کنند، آن بود که بر شرائط فائق می آمدند، سطح خود را به سطح رهبران حزب در تمامی عرصه ها ارتقاء می دادند، از جمله دست و پنجه نرم كردن با مسایل خطی و حل آنها. همچنان باید به اتهام خط اپورتونیستی راست اشاره کرد كه (می گفت) رهبری باقیمانده از عهده رهبری کردن حزب "ناتوان" است، این اتهام بخصوص زمانی ظالمانه است، که خود شان بزرگترین مانعی بودند كه در مقابل مسیر انقلاب و آنهایی كه می خواهند آنرا رهبری كنند، قرار گرفتند.
مفهوم و نظریه "توطئه" ارتباط تنگا تنگی با مبارزه سیاسی داشت و در حقیقت وسیله ای برای پیش برد مفهوم خاصی از مبارزه سیاسی شد. کمیته مرکزی روشی را در پیش گرفت که تنها از طریق عمل و پافشاری کردن بر ادامه جنگ (آن مبارزه سیاسی) رابه پیش میبرد. ("خط اپورتونیستی راست را باید با جنگ خلق درهم كوبید") و مضمون مشخص خط را نادیده گرفت، بجز اینکه آنرا بصورت عامی "تهوع سیاه"می نامید. گرچه اعلامیه فبروری(فوریه) سال 1994 کمیته مرکزی حزب کمونیست پیرو گفت "به مبارزه دو خط توجه كنید"،اما بحث می كند كه خط اپورتونیستی راست با این موضعش باعث می شود که اعضایش " بخواست خود در بیرون از حزب قرار گیرند"، چنین وانمود کرد که گویا هیچ خط اپورتونیستی راستی در درون حزب قرار ندارد و ضرورت واقعی برای مبارزه علیه خط راست در حزب موجود نیست. برخی بر این نظر بودند كه جدی گرفتن خط اپورتونیستی راست ومبارزه برای رد آن بمعنی افتادن در دام دشمن است و اعتبار خریدن برای "توطئه " ای است که دشمن براه انداخته است. بعلاوه گفته می شد كه مبارزه دو خط ، مبارزه میان انقلابیون است. خط اپورتونیستی راست و "سیاه مغزان" را تنهاباید در عمل در هم کوبید. حامیان حزب کمونیست پیرو در خارج از کشور چنین وانمود می كردند كه جدی ترین مسئله "خط موافقت با صلح" نیست بلكه آن خطی است كه از قبول تئوری"توطئه" – (هوكس) طفره می رود.
یکی از پر هیاهوترین طرفداران چنین شیوه ای یک خبر نگار پیروئی بنام لویس آرخه بورخا بود. زمانیکه ریم موضعگیری نمود " از پرچم سرخ ما که در پیرو در اهتزاز است به دفاع برخیزید"، و فراخوان مبارزه دو خط قدرتمندی،علیه کسانیکه خواستار موافقتنامه صلح بودند، را داد، آرسه بورخا حمله لجام گسیخته ای را علیه ریم و کمیته آن براه انداخت، و برای مدتی در میان برخی از دوستان و حامیان حزب کمونیست پیرو گیجی براه انداخت. آرسه برداشت ریم از مبارزه دو خط درون حزب كمونیست پیرو را مورد انتقاد قرار داد. او نوشت که موافقتنامه صلح به مثابه جزئی از پروسه درون حزب، تصویر كردن حزب كمونیست پیرو به مثابه یك تشكیلات پوسیده همراه با انشعاب مفتضحانه است، تشكیلاتی كه تحلیل رفته و در آستانه نابودی است. این نظر شبیه نظر کسانی است که دشمنان سرسخت انقلاب اند" (14) . در پاسخ آن، جهانی برای فتح طی مقاله ای نوشت مبارزه دو خط یک امر دائمی در تمام احزاب کمونیستی است، گرچه طی دوره های مختلف گاهی "اوج میگیرد و زمانی فروکش میکند"، مبارزه دو خط انعکاسی از موجودیت طبقات متخاصم در جامعه و در نتیجه برخورد بین نظرات آنها میباشد. برعلاوه، این مبارزه دو خط "مطلقا ضرور است تا اعضای حزب و توده ها را تربیت كند و جهان بینی آنها را متحول كند"(15). آرسه در برابر این پلمیک لجام گسیخته تر حمله کرد، ریم و کسانی که تز "توطئه" را نپذیرفتند در کمپ فجیموری و امپریالیستها قرار داد.
آرسه تا ماه جون(ژوئن) 2004 رسما موضع مربوط به تئوری "توطئه" را قبول داشت. ناگهان در جریان محاکمه ماه نوامبر همانسال آرسه، این قهرمان مبارزه علیه هر گونه "شک و تردید"، بیکبارگی خودش زیر آماج "شک و تردید" قرار گرفت. یکسال بعد آرسه منفجر شد. گفت صدر گانزالو "خائن" است و از سال 1993 خائن بوده است! چرا كه او نامه پیشنهاد صلح را نوشته است. اما این خبر نگار كوچكترین اشاره ای هم به مواضع قبلی اش نكرد. آرسه فریاد كنان خطا را متوجه ریم میكند كه چرا گوسمان را در آن زمان محكوم نكرده و فراخوان دفاع از او در مقابل دولت پیرو را داده است! (16)
پیروان خط پافشاری با مخالفتی که در برابر مبارزه دو خط نشان دادند، خود را در گودالی عمیق و عمیق تر فرو بردند. بخصوص اگر صدر گانزالو در راس خط اپورتونیستی راست قرار میداشت، حتی اگر قرار هم نمی داشت، مسئله این طور نبود که طرفداران این خط قصدا و آگاهانه به انقلاب خیانت میکردند، مثلا رفقا را لو میدادند تا خود را حفظ کنند.
این مسئله (از جانب خط اپورتونیستی راست) می تواند اشتباه هولناكی را نمایندگی كند، (حتی) هدفش می تواند حفظ انقلاب باشد در حالیكه بصورت عینی منجر به مرگ انقلاب شود. دركی غلط و خطی غلط – یعنی اینکه نه آنچه را كه در بحث های قبلی گانزالوصحیح بود نفی می كند و نه ماهیت فاجعه بار و زیانباری که این خط در بر دارد.
مسئله اصلی در تعیین درستی و یا نادرستی یك خط بر مبنای نیت افراد مشخص نمیشود مثلا اینکه مدافعین آن خواهان انقلابند یا خیر. خط سیاسی باید مورد بررسی قراربگیرد كه صرف نظر ازینکه خواست افراد چه میباشد فراخوان چه چیزی را می دهد و چگونه عمل مینماید، و سرانجامش به كجا می انجامد. بهر حال، خط اپورتونیستی راست صرف نظر ازینکه از طرف چه كسی و چرا به پیش گذارده شد، باید به آن بمثابه یک خط سیاسی برخورد میشد و رد میشد.
یک مبارزه دو خط عمده بر ضد خط سیاسی اپورتونیستی راست و جهتگیری و متدولوژی که در پشت آن قرار داشت، همچنین جمعبندی تیز بینانه ای از تجارب گذشته و اوضاعی که حزب و انقلاب با آن روبرو بود، می توانست كمك كند تا حد اقل ایده اولیه برای چگونگی پیشروی را بوجود آورد. این بدانمعنی است که تلاش برای حفظ جنگ خلق چگونه به ساختن قدرت انقلابی و تسریع و انتظار برای تغییرات در شرایط ملی و بین المللی ارتباط دارد - آنطوریکه مائو در یكی از دورانهای مشكل جنگ خلق در چین گفت، تصرف قدرت سیاسی سرتاسری در چین بمثابه پایگاهی است برای انقلاب جهانی پرولتری.
هیچ تضمینی وجود نداشت که اگر کمیته مرکزی چنین روشی را اتخاذ مینمود جنگ خلق میتوانست بجلو رود و یا حد اقل پایدار باقی بماند. اولا اینکه راه گریزی از این واقعیت تلخ که بخش عمده کمیته مرکزی حزب راه غلطی را در پیش گرفته بود، وجود نداشت. ثانیا این مسئله در شرائط عینی بسیار دشواری اتفاق می افتاد. اما غم انگیز تر از همه این بود که علیرغم ارزیابی غلط کمیته مرکزی از شرائط ، مبارزه دو خط حادی در جریان بود – مبارزه ایکه تنها از طرف یک جهت، از طرف خط راست، به پیش برده می شد. نگرش از زاویه تئوری "توطئه" و دركهای منتج از آن، باعث شد آنهایی را كه می خواستند بر ادامه جنگ خلق پافشاری كنند، خود را بر تحلیل ها و نقشه هایی مبتنی كنند كه بطور روزافزونی از واقعیت دور می شد. خط "توطئه" علیرغم روبرو بودن با مشکلات، با تظاهر به اینکه هیچ چیزی اتفاق نیافتاده است، گویا خط اپورتونیستی راست واقعیت ندارد، بیرون زدن خط راست انعكاسی از مسایل واقعی نیست، وصدر گانزالو ممکن نیست با آن هیچگونه ارتباطی داشته باشد، شرایط بد را به شرایط وخیمی تبدیل كرد كه حل آن در یك جهت مثبت را بمراتب دشوارتر می ساخت.
تجارب جنگ خلق در پیرو و مسئله خطی مربوط به آن مطالعه همه جانبه ای نیاز دارد. دست آورد های عظیمی که با براه انداختن جنگ خلق و پیشبرد آن بدست آمد و عقب نشینی و فروکش آن، از زمان سقوط سوسیالیزم در چین از مهمترین تجارب جنبش مائوئیستی است. این تجربه، چه شکوه آن و چه درد تلخ آن، میراث كل جنبش کمونیستی بین المللی بخصوص ریم است. ارزیابی ماتریالیستی تمام این پروسه پیچیده، بشمول نقش آنانیکه درآن سهم ادا کردند، نه تنها برای باز سازی حزب کمونیست پیرو توسط مائوئیست های واقعی امر لازمی است، بلکه مسئولیت تمام نیرو هائی است که وظیفه پیشبرد انقلاب در کشور های شان را در سطح جهانی بعهده میگیرند. لازم است از صدر گانزالو و آنهائیکه جنگ خلق را آغازکردندوشورش عظیم ستمدیدگان را به پیش رهبری نمودند کماکان دفاع نمود، ولو آنکه نمیتوان از موضع سیاسی فعلی شان دفاع کرد. به آنهائیکه درپیرودرتلاشندتابرعقب نشینی های انقلاب فائق آیند باید به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی یاری رساند. هیچ چیزی فضاحت بار تر از آن نیست که کسانی فکرکنندكه ارزش "سرمایه" شان پایین می آید و برای جلوگیری از ضرر بیشتر، به سرمایه گذاری جدیدی دست بزنند.
جنبه های سیاسی ایدئولوژیك بسیاری در پروسه جنگ خلق و مبارزه دوخط در حزب كمونیست پیرو ظهور نمودند كه باید عمیق تر درك شوند و مورد مطالعه و مباحثه قرار گیرند. پیشرفتهای نوین در پیرو در هماهنگی و به مثابه بخشی از تحولات و پیشرفت هایی صورت خواهند گرفت كه جنبش بین المللی كمونیستی به مثابه یك كل به آن ضرورت دارد.
پاورقی ها
1- کمیته منطقوی هوالاگا و رهبر اصلی حزب کمونیست پیرو بعد از سال 1999 رفیق آرتیمو. به جریده رپابکیکا که از مصاحبه رادیوئی 17 اپریل(آوریل) 2004 گرفته شده است، وبه مصاحبه خود این جریده با او بتاریخ 28 اگست ( اوت) سال 2004مراجعه شود. همچنان به مصاحبه ای که بتاریخ 7 جنوری(ژانویه) 2004 از طریق کانال 4 تلویزیون انگلستان پخش شد مراجعه شود.
2- اعلامیه های 7 اکتوبر(اكتبر) سال 1993 و فبروری(فوریه) 1994 کمیته مرکزی. مجله جهانی برای فتح شماره 21.
3- سخنرانی در قفس، جهانی برای فتح شماره 18.
4- بعدا روشن شد که برنامه تلویزونی بهمکاری ولادیمیرو مانتسینو مرد دست راست فجیموری تهیه گردیده بود، وی شخصا جریان فیلمبرداری را نظارت می کرد. در واقع چنین بنظر میرسید کلاوو درسخنرانی خود متنی را که قبلا روی آن توافق صورت گرفته بود دنبال می كرد. البته این مسئله قابل تعجبی نیست، با درنظرداشت اینکه رژیم وکلاوو موقتا به این توافق رسیده بودند و هرکدام اهداف جدای خود شان را دنبال میکردند.
5- کاپی نامه نشر نشده ایکه توسط منبع قابل اعتباری بخارج فرستاده شده بود. مضمون تا حد زیادی در مصاحبه 10 اپریل(آوریل) 2003 در مجله کارتاس (Caretas) بنشر رسید.
6- مصاحبه جریده رپابلیکا، 28 اگست (اوت) 2004. بعد از سقوط حکومت فوجیموری در سال 2000، اسنادی از طرف خط اپورتونیستی راست ارائه گردید که چون اعضای باقیمانده کمیته مرکزی از مذاکره مستقیم با فجیموری سر باز زدند، موافقتنامه صلح نا ممکن گردید. بهرحال، هدف آنی فشار آوردن بر رژیم بود که راه "حل سیاسی" را بپذیرد، بشمول عفو زندانیان و كسانی مانند آرتیمو که برای بدست آوردن سرشان جایزه مانده ( گذارده) شده بود. بعد از چند سال رعایت ضمنی توافق آتش بس با حکومت، در سال 2004 آرتیمو اعلان کرد که اگر در ظرف شش ماه به "راه حل سیاسی در جنگ" دسترسی پیدا نشود، نیرو هایش به مبارزه مسلحانه بر میگردند.
7- agenciaperu.com ،( سایت اینترنتی آجانسیاپرو) 18 دسامبر 2005. این موضعگیری در نامه های خصوصی او نیز تایید شده است.
8- اگر برخی از انقلابیون در خارج از کشور از شعار های صدر گانزالو چنین برداشت میکنند که او از ابتدا مخالف موافقتنامه صلح بوده است، دلیلش آنست که شرائط مبارزه دو خط در حزب کمونیست پیرو را درک نكرده اند – یعنی مبارزه بین آنهائی نیست که یکطرف خواستار انقلاب است و طرف دیگر مخالف انقلاب، مبارزه میان دو جریان فکری است که هردو بر مسند مائوئیزم تکیه میزنند، با وجودیکه از دو موضعگیری سیاسی مخالف وارد می شوند. ازینرو پیش از آنکه بین مارکسیزم و رویزونیزم تفکیک صورت بگیرد خط سیاسی باید مطالعه شود.
9- برنامه رادیوئی پیرو مصاحبه با مانوئل فجاردو، وکیل مدافع گانزالو، که بتاریخ 17 اکتوبر 2005 پخش شد. این شیوه در نامه هائیکه از طرف کرسپو و اپاراگوایر در اپریل 2006 بدست هواداران شناخته شده "کمیته اضطراری دفاع از جان صدر گانزالو" رسید تائید گردیده است، اپاراگوایر مواضع خود را كه سالها در دیگر اعلامیه ها و مكاتباتش به آنها رجوع می كرده، - مبنی بر "چرخش استراتیژیک و راه حل سیاسی که از سال 92 پیشنهاد کرده ایم" را تكرار كرده است.
10- این موضوع در پلینوم سوم کمیته مرکزی در سال 1992 مورد بحث قرار گرفته بود. علاوه بر ذکر یکسری مسائل سیاسی، نظامی و تئوریکی که جلو حزب قرار گرفته بودند، گزارش پلینوم سوم تلفات سنگینی را که در اثر دستگیری رهبران حزب در سال 1992 صورت گرفته بود نیز انعکاس داده است. سند اصلی نشر نشده است (برخی اسناد کوتاه تری در سایت www.redsun.org موجود اند). اما برخی نکات اساسی این مسائل در سخنرانی صدر گانزالو که در قفس ارائه کرد نیز اشاره شده اند، بخصوص به این مسئله که آیا جنگ به خصلت ضد فئودالی خود خاتمه داده است و باید راه مبارزه آزادیبخش ملی را در پیش بگیرد.
11- ادعائی موجود است مبنی بر اینکه سند اساسی خط اپورتونیستی راست. نسخه سخنرانی است که صدر گانزالو در زندان ایراد کرد، "بپا شوید برای تصامیم و تعاریف جدید مبارزه کنید" (آسومیر). چندین نسخه این سند، با کمی تفاوت از یکدیگر، دست بدست شدند. یک نسخه اولیه آن، سند نسبتا کوتاه تری است که در یك روزنامه در لیما منتشر شده است، این سند در جنوری (ژانویه) 1993 به منظور زمینه ای برای مطالعه مبارزه دوخط در پیرو، در شماره 23 جهانی برای فتح نشر شده است.
12- " به دفاع از پرچم سرخمان كه در پیرو در اهتزاز است برخیزیم"، جهانی برای فتح شماره 21. همچنان به برنامه 11 ماده ای موافقتنامه صلح، که بقسم ماخذ درهمان شماره بنشر رسید، مراجعه شود.
13- "شورش بر حق است"، شماره 21 جهانی برای فتح. این سند در ابتدا بصورت درونی به منظور پروسه تحقیق و مطالعه در درون ریم پخش شد. درماه اکتوبر سال 1995 ، توام با سندی که قبلا ذکر شد " به دفاع از پرچم سرخمان كه در پیرو در اهتزاز است برخیزیم"، نشرگردید.
14- "راهبان (راهبه های) دام چین به شارلتن های قریه بدل میشوند: "نمایشی از پشتک زنی ریم"، ال دیاریو انترناسیونال، مارچ (مارس) 1995. حدود نیمی ازین مقاله، بشمول نکات اصلی آن، از لحاظ ماخذ در شماره 22 جهانی برای فتح نشر شد.
15- "پاسخی اولیه ای به آرسه بورخا: پیرامون درك از مبارزه دو خط ، شماره 22 جهانی برای فتح".
16-" گاردهای سرخ معامله گری سیاسی" ال دیاریو انترناسیونال، جنوری(ژانویه) 2006، توجه شود که یگانه چیزیکه در نزد آرسه بورخا ثابت میباشد بیزاری وی از ریم و تنفر خاصی است که نسبت به باب آوکیان رهبر حزب کمونیست انقلابی امریکا، یکی از احزاب بنیانگذاران ریم ، دارد. همچنان به اثر "پیرو: بقایای یک انقلاب خیانت شده" مراجعه شود.