انترناسیونال است نجات ِ انسان‌ها


صفحه یِ اصلی  |   نشریات  |   کتاب‌خانه  |   آرشیو  |   پیوندها  |   تماس

2007-12-04

سخنی با رفقا!

خط درست، نيازمند شيوه های درست است!
افشين کوشا
جنبش دانشجويی در مقطع حساسی قرار دارد. کمتر فعال جدی چپ در دانشگاه است که خطير بودن اوضاع سياسی را در نيافته باشد. کمتر رفيق جدی است که در مورد جهت گيريهای خطی جنبش دانشجويی به فکر فرو نرفته باشد و درگير بحث و جدل فراوان نشده باشد. در چنين شرايطی، بروز مبارزات خطی حاد امری طبيعی است. اما آنچه غير طبيعی است، شيوه ها و سبک کارهايی است که در جريان مبارزه سياسی و ايدئولوژيك جاری بکار گرفته می شوند. شيوه هايی بشدت زيانبار و خطرناک که اگر تصحيح نشوند می توانند اين جنبش نوپا را نابود یا شدیدا تضعیف کند.
حملات شخصی به يکديگر، رو کردن پيشينه افراد، تمسخر ديگران، اتهام های ناروا، برخوردهای متفرعنانه و تفرقه افکنانه، منم منم های بی مورد و بی محتوی، انگشت گذاشتن بر مسائل فرعی و حاشيه ای به جای مسائل اصلی و مهم سياسی، همه و همه اشکالی از اين شيوه های مضرند. بکارگيری اين شيوه ها هيچ کمکی به کشف حقيقت و ارتقا سطح جنبش دانشجويی (بويژه جناح چپ آن) نمی کند.
شيوه يا سبک کار از خط جدا نيست، بخشی از خط است. با شيوه غلط نمی توان از خط صحيح دفاع کرد. خط غلط، شيوه غلط ببار می آورد. از همين رو خط تعيين کننده شيوه هاست. کسی نمی تواند ادعا کند که از خط صحيح دفاع می کند اما شيوه های نادرست بکار بندد. مارکسيستها مخالف سرسخت "هدف وسيله را توجيه می کند"، هستند. وسيله بايد هدف را در خود منعکس کند و به هدف خدمت کند. با روشهای بورژوايی نمی توان از مارکسيسم دفاع کرد. هدف مارکسيستها رهايی طبقه کارگر و کل بشريت و بنا نهادن جامعه کمونيستی است. اگر اين هدف در روابط امروزين ميان ما و شيوه های مبارزاتی مختلف ما منعکس نشود، هرگز به آن هدف عالی نخواهيم رسيد. مارکس نه تنها اهداف روح انگيزی را جلو نهاد بلکه شيوه های شورانگيزی را هم در مبارزه بکار می بست.
مارکسيسم هم ايدئولوژی است، هم متدولوژی. اين بخشی از سنت انقلابی جا افتاده در ميان کمونيستهای واقعی بوده و هست که همواره به متد و سبک کار در مبارزه توجه کنند. از نظر کمونيستها، شيوه نيز از نشانه های درستی يا نادرستی خط است. غالبا مدافعين خط غلط شيوه های غلط بکار می بندند و عموما مدافعين خط درست، شيوه های درست بکار می بندند. چرا که هدفشان کشف حقيقت است. با متدولوژی غلط نمی توان به حقيقت دست يافت.
حتی درميان کسانی که عمدتا از خط صحيحی برخوردارند، برخی مواقع شاهد بروز شيوه ها و رفتارهای غلط در مبارزه هستيم. عموماَ اين دسته از رفقا نيت بدی ندارند اما بکاربست اينگونه شيوه های مضر موجب دلسردی فعالين و توده های دانشجو خواهد شد. دليل بکاربردن برخی شيوه های غلط در ميان فعالين چپ عمدتاَ ناشی از عدم تسلط به مارکسيسم است. نشانه کم آوردن در مبارزه ايدئولوژيک سياسی و ناتوانی در ارائه استدلالات مارکسيستی و اقناع ديگران است.
با خواندن چند کتاب و کسب برخی اطلاعات پراکنده از مارکسيسم، نمی توان از جوهره و حقيقت مارکسيسم آگاه شد. مارکسيسم يک علم است و بايد با آن به مثابه يک علم برخورد کرد. بايد به شيوه علمی آنرا فرا گرفت، به شيوه علمی آنرا بکار بست و به شيوه علمی از آن دفاع کرد. سطح نازل آگاهی از مارکسيسم و تکاملات بعدی آن سرمنشا بسياری از برخوردها و شيوه های غلط است.
اوضاع زمانی اسفناک تر می شود که برخورد مذهبی به مارکسیسم، به سطح نازل از دانش مارکسيستی اضافه شود. برخی فعالين چپ، دانش (کم یا بیش محدود) شان از مارکسيسم را به وحی منزل بدل می کنند، و فکر می کنند به یک حقيقت مطلق و نهائی دست يافته اند و کسی حق مخالفت با آن را ندارد. گویا پاسخ همه چیز را فقط خودشان می دانند و کارشان تنها اين است که امور را به نحوی شکل دهند تا ديگران به پرسشهای پيشاروی همانند خودشان پاسخ دهند.
چگونگی برخورد به مخالفت، يکی از مباحث مهم و جاری جنبش کمونيستی است. از نظر مارکسیست ها، اهمیت دادن به نظرات مختلف، صرفا برای "احترام گذاشتن به نظرات ديگران" نيست. مسئله چگونگی برخورد به حقيقت و کشف آن است. ما در پروسه انجام هر کاری، با افراد ديگری که با ديدگاه ها و رفتارهايی متفاوت عمل می کنند و اهداف متفاوتی دارند، درگير عمل متقابل هستيم. نبايد فراموش کنيم که تفکر و گرايشات آنان واقعاَ ممکنست در مقاطعی و در ارتباط با پديده های معينی، واقعيت را بهتر از ما منعکس کند. اين نيز بخشی از واقعيت گسترده تر عينی است. لازم است که در قبال اين مساله نيز رفتاری علمی داشته باشيم.
نباید بگذاریم که نظرات ورفتارهای ایده آلیستی، متافیزیکی، مذهبی و شبه مذهبی، مانع برخورد علمی و حقیقت جویانه ما به مسائل بشود، حتی وقتی در اطرافمان چنین رفتارهای نادرستی رایج باشد. در غیر اینصورت در تحقق اهدافمان ناکام خواهیم شد.
رعايت برخی معيارهای ضروری در شرايط کنونی!
اولين شرط در پيشبرد مبارزات خطی، در نظر داشتن دايمی دشمن است. کسانی که در جريان مبارزات خطی دشمن را به فراموشی می سپارند، يا خط شان دچار اشکالات جدی است يا اينکه بواقع مسئوليتی برای خود در رابطه با حفظ و تکامل جنبش نمی بينند. کسی که جمله ای بر کاغذ می آورد اما به سوء استفاده های دشمن از آن نوشته و چگونگی خنثی کردن دشمن فکر نمی کند در مبارزه اش جدی نيست.
يکی از شگردهای هميشگی دشمن، دامن زدن به جو بی اعتمادی در بين مبارزان است. دشمن حداکثر تلاش خود را به کار می برد که فضای سياسی- ايدئولوژيک حاکم بر جنبشهای توده ای را مسموم کند. حشرات موذی تنها در حول و حوش مردابهای گنديده می توانند به حيات خود ادامه دهند. حفظ سلامت سياسی يک جنبش تنها راه مقابله با شگردهای دشمن است. دشمن مترصد آنست که از خطاهای انقلابيون سود جويد و جو بدگمانی را بر جنبش غالب کند. از همينرو، بايد چشم و گوش خود را باز کنيم و بکوشیم خطا نکنيم، حتی زمانی که درگير حادترين مبارزات درونی هستيم.
بويژه آنکه گفته می شود اخيراَ وزرات اطلاعات جمهوری اسلامی بخش ويژه ای را برای دامن زدن به جنگ روانی در درون جنبشهای مختلف اختصاص داده است. اين يک روش شناخته شده بورژوازی در تمامی کشورهای جهان است. بارها از طريق شايعه پراکنی سياسی يا شايعه پراکنی در مورد زندگی سياسی يا شخصی افراد فعال و مشکوک خواندن اين و آن، و ترور شخصيت، توانسته اند بسياری از جنبشهای نو پا را از هم بپاشند. به اين مسئله بهيچوجه نبايد بی توجهی کرد.
دومين شرط پيشبرد مبارزات خطی، متمرکز کردن بر مسائل مهم سياسی است. پيشبرد مبارزه طبقاتی بدون مبارزات خطی مهم ميسر نيست. روشن است که نمی توان تحت عنوان حفظ وحدت، يا اضطرار اوضاع يا استفاده های احتمالی دشمن از اين امر سرباز زد. تنها پيشبرد مبارزه سياسی بر سر مسائل مهم جنبش است که قادر است سره را از ناسره جدا کند. ولی مبارزه بايد حول سياست تمرکز يابد. هر اندازه تاکيدات مبارزه بر سر جهت گيريهای سياسی جنبش دانشجويی باشد، فضای مبارزه ايدئولوژيک سالم تر خواهد شد. پيش کشيدن مسائل فرعی، اشاره به سوابق خانوادگی يا اجتماعی افراد، يا تکيه به پيشينه مبارزاتی و روابط با اين و آن، نه تنها کمکی به حل اختلافات سياسی نخواهد کرد بلکه موجب سردرگمی و گيجی ديگر فعالين و ناظرين جنبش خواهد شد.
سومين شرط، ناظر بر هدف مبارزه است. هدف مبارزه ايدئولوژيک "هو کردن" طرف مقابل نيست. اين ساده ترين و دم دست ترين روشی است که بورژوازی جلوی رويمان قرار داده است. هلهله براه انداختن با مشاهده کوچکترين ضعف از حريف، شايسته رفتار يک مبارز مارکسيست نيست. اين روش به کل جنبش زيان می رساند و مانع فکر کردن در مورد جنبه های مثبت و منفی افکار و گرايشات سياسی مختلف می شود. طبقه کارگر مبشر رهايی کل بشريت است. يا همه به کمونيسم می رسند يا هيچکس. اين يک جهت گيری پايه ای است که مدام بايد آنرا مد نظر قرار داد. هدف مارکسيستها از مبارزه ايدئولوژيک "مبارزه جهت نجات بيمار است نه مرگ بيمار"! آن خطی که ادعای درستی می کند اگر اين رسالت را در خود نبيند که در جريان مبارزه با خط غلط، جهان بينی رفقا را اصلاح کند، در بهترين حالت عجز و ناتوانی اش در تغيير جهان را نشان می دهد. از همين رو، مبارزه بدون تلاش برای دستيابی به وحدت در سطح بالاتر ثمر بخش نخواهد بود. اگر هيچ تمايلی به وحدت با رفقايی كه مرتكب خطاهای خطی شده اند، نداشته باشيم و به قضاوتهای عجولانه و اتهام زنی های بی دليل و اساس بپردازيم، قادر به حل هيچ مشكلی نخواهيم بود.
برخورد درست به اين مسئله در شرايط کنونی جنبش دانشجويی از اهميت زيادی برخوردار است چرا که ما با جنبشی نوپا و فعالين نوپا روبرو هستيم که هنوز پروسه کسب شناخت و انتخاب جهت گيريهای خطی را از سر نگذرانده اند. امروزه، ديوار چين گرايشات مختلف چپ در دانشگاه را از هم جدا نمی کند. زمان و مبارزه بيشتری لازمست تا مرزبندي های اساسی بين گرايشات مختلف چپ در دانشگاه روشن شود و مشخص شود که هر فعال چپ بواقع کجا ايستاده است. مهر باطل زدن بر هر رفيقی که اين پروسه را از سر نگذرانده و در موقعيتی قرار نگرفته که بتواند دست به انتخاب آگاهانه بزند، قصاص قبل از جنايت است.
در يک رودخانه دوبار نمی توان شنا کرد!
جنبش کمونيستی مانند هر پديده ای، از تاريخ مشخصی برخوردار است. از اين تاريخ گريزی نيست. فعالين هر نسل از اين جنبش به ناگزير با این تاريخی روبرو خواهند شد. مسائل حل شده يا حل نشده گذشته دوباره طرح خواهند شد. مضافا شرايط حاد سياسی کشور و فعال شدن بسياری از احزاب و سازمانهای چپ در جامعه و دانشگاه، گرايشات و اختلافات مختلف در جنبش چپ ايران را دوباره در ميان فعالين چپ دانشگاه طرح خواهد کرد. برخی از برخوردهای کنونی ميان فعالين چپ دانشگاه انعکاسی از اختلافات گذشته و جاری ميان گرايشات مختلف است. زودرس يا دير رس بودن طرح چنين اختلافاتی مورد بحث نيست. در هر صورت دير يا زود گروهبندی های سياسی چپ نيز در دانشگاه انعکاس خواهند يافت. مسئله اصلی چگونگی برخورد فعالين چپ به اين تضادها و صف بندی های قديمی است. سئوال اينجاست که آيا نسل جديد چپ بايد همان رفتار و مناسباتی را که گرايشات و گروهبندی های مختلف با يکديگر داشتند تکرار کند؟ همان سنتها و روشهايی را که اين گرايشات و گروهبندی ها در مبارزه ايدئولوژيک بکار می بردند تکرار کند؟ آن هم زمانی که در جنبش دانشجويی آگاهی مناسبی از مبارزات خطی درون جنبش کمونيستی در سطح ملی و بين المللی موجود نيست. بسياری از "ايسمها"، "ترمها" و "عبارات" به يکديگر نسبت داده می شود بدون اينکه اطلاع چندانی از معنی و محتوای آن موجود باشد. این "ايسمها" و "ترمها" و "عبارات" هر يک يا معرف مرحله ای از حلقه تکاملی شناخت جنبش کمونيستی هستند و يا انعکاس مبارزات مهم عملی و نظری اين جنبش. بايد آنها را فهميد و برسميت شناخت. اما چگونه می توان بدون شناخت از هر يک از اين "ايسمها" و "ترمها" و "عبارات"، خود يا ديگران را به یکی از این گرايشات فکری منتسب کرد؟ چگونه می توان بدون شناخت عميق و همه جانبه از اين گذشته، در مورد آن قضاوت نمود و آگاهانه انتخاب کرد؟
در کنه اين سئوالات چگونگی برخورد به تاريخ نهفته است. از قديم گفته اند که گذشته چراغ راه آينده است. بايد از تاريخ درس گرفت و اشتباهات گذشته را تکرار نکرد. وظيفه نسل جديد چپ، تکرار گذشته و تکرار برخوردهای گذشته نيست. بدون تکيه بر شانه های نسل قبلی نمی توان افقهای دورتری را ديد. در عين حال بدون گسست از پاره ای رفتارها و بينشها و متدهای غلط گذشته هم نمی توان فراتر از آنچه که تا کنون بدست آمد، رفت. تاريخ می تواند هم نقطه قوت مبارزان جديد باشد هم نقطه ضعف شان. تکيه بر درسهای مثبت و منفی تاريخ به نسل جديد قوت می بخشد، اما الگو برداری از تاريخ می تواند موجب ناتوانی اش گردد. آن هم در شرايطی که جامعه و جهان نيازمند پيشرفتهای انقلابی غول آساست. در چنين شرايطی تکرار روشهای زيانباری که در گذشته جنبش کمونيستی ايران رايج بوده، راه را بر تکامل و پيشرفت فعالين چپ می بندند.
بکار بستن روشهای زيانبار گذشته در مبارزات ايدئولوژيک امروز، ضربه به حقيقت يابی است. زمانی که در برخی نشريات يا مقالات متعلق به دانشجويان چپ، عليه اين يا آن جريان سياسی يا ديگر فعالين چپ اظهار نظرهای بی محتوی صورت می گيرد و واقعيتهای تاريخی تحريف می شود، در واقع متدهای تحقيق علمی به سخره گرفته می شود. زمانی که برخی نشريات دانشجويی به تمسخر رهبران احزاب سياسی مخالف جمهوری اسلامی می پردازند و چهره آنان را به طنز می گيرند ولی به خود جرئت نمی دهند که مطلب مشخصی عليه رژيم يا کاريکاتوری از رهبران جمهوری اسلامی به چاپ رسانند، نشانه آنست که روشهای بدی دارد در جنبش نوپای ما جا می افتد. بحث بر سر مخالفت يا ابراز نظر و مبارزه فعال ايدئولوژيک سياسی و حتی مخالفت با طنز نيست. بحث بر سر اتخاذ معيارهای درست در مبارزه ايدئولوژيک است. بحث بر سر متدهای صحيح برای کشف و دفاع از حقيقت است. بحث بر سر دامن زدن به مبارزه آگاهانه برای تصحيح روشهای نادرست است. قبل از اينکه گرد و غبار همه جا را بگیرد، نياز به خانه تکانی داريم، رفقا!