انترناسیونال است نجات ِ انسانها
2007-12-04
گزارشی از شركت كشت و صنعت نيشكر هفت تپه
بهروز اختياریاين شركت وابسته به وزارت جهاد كشاورزی است كه به وسيله شركتی به نام "مادر تخصصی" اداره می شود. شركت مذكور تشكيل شده از عناصر رده بالای وزارت جهاد كشاورزی كه از طرف خود وزارتخانه منصوب شده اند. مديريت شركت يك آخوند است كه اجبارا رخت آخوندی را كنار گذاشته. نامش شفيعی است.
شركت نيشكر هفت تپه طبق تقسيم بندی كاری خود تشكيل شده از: 1) كارخانه شكر 2) اداره كشاورزی 3) اداره مهندسی 4) بازرگانی 5) مالی حسابداری 6) اداره تجهيزات 7) تحقيقات 8) ترابری 9) خوراك دام 10) اداری.
نظام پرداخت دستمزد در شركت دو نوع است: اكثرا اداره كاری است (زير پوشش سازمان تامين اجتماعی) و نظام پرداخت هماهنگ (كشوری) هم هست كه حدود 200 تا 250 كارمند شامل آن می شوند. (يعنی دستمزد كارگران تابع نظام پرداخت كشوری و حداقل هايی كه طبق آن تعيين می شود و مزايا و حاشيه ها بر اساس قوانين و مصوبات رسمی كشوری دستمزد نيست.)
اين كارخانه از حدود 45 تا 50 سال پيش كار می كند و وضعيت سالمی ندارد و فرسوده و ناتوان است. وزارت جهاد كشاورزی تاكنون حاضر نشده در جهت مدرنيزاسيون آن (با توجه به اهميت و نقشی كه در اقتصاد كشور دارد) حركت كند. اين در حالی است كه سياست اقتصادی خانمان برانداز واردات بی رويه شكر توسط دلالان حاكم اين رشته را دچار شوك مرگبار كرده است. به طوری كه در چند سال اخير شاهد ركود در توليد و انبار كردن توليدات بدون مشتری بوده ايم و انبارها هميشه پر است. حتی مجبور شده اند شكر را در فضاهای باز نگهداری كنند. در طول سال های 84 تا حالا حدود 7000 نفر پرسنل شاغل شركت بوده اند. از اين تعداد، متجاوز از 2000 نفر را با طرح های "سی سال خدمت" و يا "مشاغل سخت و زيان آور" بازنشسته كرده اند؛ بدون اين كه حتی يك نفر جديد استخدام كنند. امروز هم دايما در فكر برنامه ريزی برای اخراج كارگران و به تعطيلی كشاندن كل اين صنعت هستند. امروز مجوزهای قانونی توسط مجلس و دولت در جهت هر چه سريعتر خصوصی كردن واحدهای توليدی و صنعتی و تجاری صادر می شود. بی توجهی مطلق نسبت به زندگی كاركنان و آينده اين صنعت زنگ خطر را جدی تر به صدا درآورده است. به طوری كه دايما با طرح فروش و واگذاری كارخانه، ته دل كارگران را خالی كرده، ناامنی و بيم را وسيعا و مرتبا دامن می زنند. چند سال قبل آيت الله مكارم شيرازی، كارخانه قند دزفول را به شكلی كه می دانيد خريد و كارگران را در به در كرد. او كشاورزانی را كه چغندر (ماده اوليه كارخانه) را مرتبا برايش تهيه می كردند و بابت اين مساله كلی طلبكار بودند و هنوز هم هستند را بيكار كرد. همين فرد در سفری به كارخانه نيشكر هفت تپه رفت و گفت كه در نظر دارد آنجا را بخرد اما با تمسخر و اعتراض كارگران روبرو شد.
اجرای طرح خصوصی سازی با مشكلات زيادی روبروست؛ به دلايل زير: تعداد كارگران شركت زياد است. آنها اكثر بومی همان منطقه (شوش، دزفول، شوشتر، مسجد سليمان، گتوند، انديمشك و شعيبيه) هستند. خود شهر هفت تپه يك شهر كاملا كارگری است يك ارتباط بسيار نزديك و در هم تنيده در جريان كار و زندگی بين همه وجود دارد. اين منطقه سابقه طولانی و جدی مبارزاتی و رزمندگی دارد. طرح های مختلفی كه در اينجا به پيش برده شده شامل اجاره دادن زمين های كشاورزی به شكل "اجاره" به افراد، تعطيل كردن رستوران های شماره 1 و 2 و 3 شركت، انداختن هزينه تعمير و مرمت منازل 50 ساله به دوش ساكنين، دادن منازل سازمانی به افراد غير كاركن، كاهش اضافه كاری و قطع سرويس اياب و ذهاب دانشجويی و... است. همه اين كارها برای فراری دادن كارگران است. به قول معروف دارند موكت را از زير پای زن و بچه می كشند.
در زمينه خصوصی سازی
آواز خصوصی سازی 2 سال پيش به گوش رسيد و دفتر تهران شركت را كه حدود 20 تا 30 نفر پرسنل داشت تعطيل كردند و محلش را فروختند. اداره خدمات شركت كه پرسنل زياد داشت را در بخش اداری ادغام كردند. رستوران يا باشگاه را اول به پيمانكار دادند كه تا يك ماه هر پرس غذا را 500 تومان می داد. اين پيمانكار را رئيس حراست كارخانه (فردی به نام زيودار) از بروجرد آورده بود و يكی از آشنايانش بود. بعدا همين پيمانكار دبه در آورد كه صرف نمی كند و رستوران را تعطيل كرد. با اين شگرد هزينه رستوران را كم كردند و به دوش كارگران انداختند.
به دنبال اطلاعيه شركت برای فروش (مورخ 6 مهر امسال) روز شنبه 19 آبان ماه فرد ثروتمندی از امارات با همكاری و مساعدت باندهای دلال حكومتی به هفت تپه آمده بود تا كارخانه خوراك دام را برای خريد ارزيابی كند. قيمت آن را حدودا 6 ميليارد و 800 ميليون تومان تعيين كرده اند و 64 نفر پرسنل دارد.
اين سياست اقتصادی ويرانگر و وحشی و دلالی فقط محدود به هفت تپه نيست. كارخانه كاغذ سازی كشت و صنعت كارون در سال گذشته به بخش خصوصی واگذار شد (به شفيعی زاده كه سرمايه دار بزرگ و مدير عامل باشگاه استقلال اهواز است). او در اسفند 85 در كارخانه را به روی كارگران بست و اعلام كرد كه كارخانه ورشكست شده است. او عملا كارگران را اخراج كرد و اين كارگران و خانواده هايشان با مشكلات و نداری های زياد به زندان بزرگتر جامعه پرتاب شدند. آنها به كرات به فرمانداری، دفتر امام جمعه، دادگاه و اداره كار مراجعه كردند ولی هيچ جواب مثبتی مبنی بر برگشتن به كار خود نگرفتند. جالب توجه است كه احكام صادره از سوی اداره كار (هيئت تشخيص كه تبلور همان سه جانبه گرايی كذايی است) اخراج 90 كارگر بود. استدلال قانون و دادگاه اين بود كه اين كارگران، قراردادی هستند. مدت هاست كه به كارگران و زحمتكشان اين كشور به مانند دستمال كاغذی نگاه می كنند. بعد از اين رای، كارگران به تهران می آيند و جلو مجلس تحصن می كنند كه توسط نيروی انتظامی مورد ضرب و شتم شديد قرار می گيرند و متفرق می شوند و بدون گرفتن نتيجه به خوزستان برمی گردند. فقط چندين نفر كه "خانواده شهدا" هستند به كار گرفته می شوند.
نكاتی از اعتصاب اخير هفت تپه
مبارزات كارگران نيشكر هفت تپه كه در مهر ماه جلوه هايی از آن را شاهد بوديم ادامه مبارزات چند دهه گذشته است كه اين بار به دليل فشارهای شديد و خطر تعطيلی و اخراج و بيكاری جديتی دو چندان پيدا كرده است. به طور مشخص كارگران هفت تپه از سال 84 تاكنون متجاوز از 16 مورد اعتصاب را پشت سر گذاشته اند كه آخرين های آن اسفند 85 بود. سپس در خرداد ماه 86 كارگران با تجمع در ساختمان اداری، كارمندان را با تهديد از ميزهايشان جدا كردند و به جمع كارگران متعرض بردند. آنگاه سراغ مدير مالی شركت رفتند و او را با تحقير به بيرون كارخانه بردند و در حالی كه همه پشت سرش حركت می كردند راهی پاسگاه نيروی انتظامی در شهر شدند. وقتی كه جمعيت به نزديكی پاسگاه رسيد، ماموران سراسيمه در پاسگاه را بستند. كارگران خواهان باز كردن در شدند و گفتند دزد گرفته ايم. در كه باز شد مدير مالی را به داخل هل دادند و گفتند اين هم دزد. بگيريدش!
با توجه به اين تجربه ها و اظهارات مستقيم عناصر ضد كارگری نظير دانايی فر در مورد ناگزيری طرح تعديل و خصوصی سازی شركت، كارگران عزم خود را جزم كردند كه متحدانه جلوی گستاخی ها و زياده طلبی های حاكمين گردن كلفت و سرمايه دار را بگيرند و با جسارت جلوی عوامل مزدور صف آرايی كنند. آنها در طول اين سالها نقش فريبكارانه و خائنانه شوراهای اسلامی كار را كه هميشه حافظ منافع مديريت و كاسه ليسان آنها بوده اند را به خوبی احساس كرده بودند و در اين مقطع به درستی يكی از شعارهای اصولی و آگاهانه خود را انحلال اين شورا قرار دادند تا بار ديگر صف بندی ها را شفافتر كرده و حساب اين مزدوران را از خواسته ها و منافع خود جدا كرده باشند. اين بار خطر، جدی تر احساس شده است.
در طول مدت اعتصاب، نيروهای اطلاعاتی و امنيتی و حراست شركت بارها افراد پيشرو را دستگير يا تهديد می كردند. می خواستند در صفوف كارگران رعب و وحشت ايجاد كنند. ولی اين بار كارگران متحدانه تصميم گرفته بودند كه جلو بروند و تا تحقق كامل مطالبات عقب ننشينند. به همين خاطر وقتی يكی از کارگرها دستگير می شد چند ده نفر از بقيه كارگران با تلاش جدی تر جای آن کارگر دستگير شده را پر می كردند و نمی گذاشتند كار سازماندهی عملی مبارزه، معطل بماند. همين مساله باعث وحشت بيشتر دشمنان شده بود. اقدامات كارگران در جهت آزادی همكارانشان ستودنی بود و پس از كسب نتيجه، انرژی و روحيه آنها برای ادامه كار و پيشروی افزون تر می شد.
کارگران تصمیم گرفته بودند که برای اعتصاب از كارخانه بيرون بروند تا صدای خود را به گوش كل جامعه و حتی جهان برسانند. می دانستند كه بالاتر از سياهی رنگی نيست. می خواستند که باز هم به شكل گسترده تر در فرمانداری تجمع كنند. بعضی ديگر می خواستند که يك مرحله بالاتر بروند و جاده اصلی (شاهراه بين المللی) را ببندند و با اين كار پيام خود را سريعتر به گوش همه برسانند.
نيروهای حراست هم مزدوران و آدم فروشان خود را به جمع كارگران گسيل می کردند و با جمع آوری اطلاعات، تدابير امنيتی خود را می ديدند. از جمله كارهايی كه بازدارنده بود انتقال كليه اتوبوس ها و وسايط نقليه شركت به محلی ناشناخته و دور از دسترس كارگران بود تا عملا نتوانند مسافت طولانی تا شوش را طی كنند و يا تا جاده اصلی بروند. همچنين صدها نفر از نيروهای ويژه ضد شورش را از تمام شهرهای استان و استان های همجوار به آنجا آوردند و كليه جاده هايی كه به شوش و جاده اصلی منتهی می شد را بستند.
جالب توجه است كه اين اقدامات به هر جهت از لحاظ كمی در شركت و حضور وسيع تر كارگران تاثير داشت، ولی هرگز نتوانست مانع اساسی برای حركت و اعتراض كارگران خشمگين و ناراضی شود. كارگران با وسايل گوناگون و از راه های مختلف و با سختی های زياد و جنگ و گريز رفتند. عده ای خود را به فرمانداری رساندند و عده ای به جاده اصلی. شعارهای خود را دادند . به اين وسيله با ساير زحمتكشان شهر شوش و عابران شاهراه ارتباط برقرار كردند. در ميان مردم، حمايت و همدردی برانگيختند. در جريان اين مبارزه، آنها مورد ضرب و شتم شديد قرار گرفتند و تعدادی از آنها دستگير شدند. هيئت مديره بر اثر مقاومت كارگران و آگاهی و اصرار عمومی بر مطالبات مجبور شد شبانه شروع به دادن دستمزدهای معوقه سه ماهه و بعضی مطالبات ديگر كند.
يك عامل ديگر كه تا اندازه ای در خروش و رزمندگی كارگران دخيل بود، عرب بودن بسياری از كارگران شركت از اهالی شوش و روستاهای اطراف است. آنها عيد فطر را به مانند نوروز مفصلا جشن می گيرند و از لحاظ مالی زياد هزينه می كنند. تنگدستی كارگران در آن ايام، آنها را بيشتر جری كرده بود. اين مساله به علاوه حمايتهای مردم شوش حكومت را به وحشت انداخت و به همين دليل عقب نشينی را بر دادن هزينه های احتمالا سياسی ترجيح داد. اين تجربه برای كارگران در روز عيد فطر در نوع خود با توجه به فرهنگ حاكم بر جامعه قابل تامل بود.
يك نكته قابل توجه ديگر، دنبال كردن اخبار ماهواره ها است. صبح كه كارگران دور هم جمع می شوند و يا عصرها بعد از كار در شهر و در كنار بساط خوراكی فروشان دوره گرد، در مورد اخبار مختلفی كه شنيده اند بحث و تبادل نظر می كنند. اين ها تاثيرات سياسی خود را بر كارگران می گذارند.
پس از اين فصل از مبارزه، نيروهای اطلاعاتی امنيتی اقدام به دستگيری 2 كارگر زحمتكش و پيشرو به نام های رمضان عليپور و محمود حيدری كردند كه بر اثر اعتراضات و تهديدهای مكرر ساير كارگران به تعطيلی كارخانه، اجبارا در روز 25 آبان ماه آزادشان كردند.
اعم خواسته های كارگران در اين دوره حول:
1) دادن حقوق سه ماهه معوقه، 2) پاداش توليد ساليانه 3) دفتر و قلم محصلين كه هر سال داده می شد 4) پول بن كارگری 5) 25 كيلو شكر و 25 هزار تومان جيره 6) دادن منازل سازمانی به كارگران بدون مسكن و اخراج عناصر اطلاعاتی و نورچشمی از منازل شركت؛ از جمله امام جمعه هفت تپه كه در منزلی به وسعت 20 منزل كارگری با فضای سبز آنچنانی زندگی می كند 7) لغو شورای اسلامی كار 8) تشكيل سنديكای كارگران كه تاكنون (24 آبان ماه) متجاوز از نيمی از كارگران (حدود 2500 نفر) آن را امضا كرده اند و هم اكنون در كميسيون طرح شده است و...
در حال حاضر حقوق شهريور ماه كارگران را تازه داده اند. آنهم به اين صورت كه 40 درصدش را مهر ماه داده اند و 60 درصد آن را در نيمه دوم آبان. اضافه كاری كارگران را به اين ترتيب، آشكارا می خورند و يكی از اعتراضات كنونی به تعويق پرداخت حقوق و اضافه كاری هاست.
در شرايط كنونی، كارگران به علت احساس خطر، تمايل و اصرار بيشتری بر تشكيل سنديكا دارند و عملا احساس می كنند كه بايد منظمتر و متشكلتر در مقابل دسيسه های بعدی بايستند. خطر ورشكستگی و تعطيلی و اخراج عمده ترين معضل كارگران در حال حاضر است. آينده شاهد نبردهايی كه متاثر از اين سياست اقتصادی حكومت است در هفت تپه و كارون و ساير كارخانجات و طرح های مشابه (مثل طرح توسعه نيشكر كه شامل 7 كارخانه شكر و صنايع جانبی است) خواهد بود.
اطلاعاتی در مورد "طرح توسعه نيشكر"
اين طرح شامل كارخانه شكر و صنايع جانبی يعنی الكل سازی، نئوپان سازی، ام دی اف (نوعی چوب فشرده ی روكش دار برای ساختن كابينت)، خمير مايع، كاغذ سازی، خوراك دام و... است. هر يك از اين طرح ها، 20 هزار هكتار زمين كشاورزی زهكشی شده و شيرين شده (شوره زدايی شده) و در حال بهره برداری در اختيار دارد.
طرح اول "دعبل خزايی" نام دارد كه در 30 كيلومتری جاده اهواز ـ آبادان سمت راست واقع است. در اين طرح، كارخانه توليد شكر قرمز و تصفيه و تبديل به شكر سفيد، نئوپان سازی و خوراك دام تاسيس شده است.
طرح دوم كه سلمان فارسی نام دارد واقع در 35 كيلومتری جاده اهواز ـ آبادان سمت راست است. اين كارخانه شكر قرمز توليد می كند و فاقد تصفيه است. قرار است كاغذ سازی و خمير مايع هم در اينجا احداث شود.
طرح سوم اميركبير نام دارد، واقع در 35 كيلومتری جاده اهواز ـ خرمشهر سمت راست رودخانه. كارخانه توليد شكر قرمزش فعال است. كارخانه خوراك دام هم نصب شده و آماده بهره برداری است.
طرح چهارم حكيم فارابی نام دارد. كارخانه توليد شكر قرمز و تبديل به شكر سفيد نصب شده و قرار است اول دی ماه امسال به بهره برداری برسد.
طرح ميرزا كوچك خان واقع در 40 كيلومتری جاده اهواز ـ خرمشهر سمت راست رودخانه. كارخانه توليد شكر قرمز و تصفيه آن به شكر سفيد فعال است.
طرح دهخدا واقع در 30 كيلومتری جاده اهواز ـ دغاقله (به سمت جاده شوشتر كنار رودخانه) كه كارخانه توليد شكر قرمز است.
طرح امام خمينی واقع در 30 كيلومتری جاده شوشتر به اهواز (از سمت دغاقله) كه توليد شكر قرمز، خوراك دام، ام دی اف در آنجا ساخته شده است. خوراك دام و ام دی اف آماده بهره برداری است.
در اين 7 طرح، استخدام رسمی كارگران مطرح نيست. قراردادها يك ساله است. حق ماموريت نمی دهند. طرح طبقه بندی مشاغل اجرا نمی شود. بعد مسافت جزو حقوق نيست. هركدام از اين طرح ها حدودا 1000 كارگر را به صورت قراردادی در اختيار دارد. حدود 500 كارگر هم در قالب شركت های تابعه پيمانكاری باز هم به صورت قراردادی مشغول به كارند. يعنی جمعا متجاوز از 10 هزار كارگر در مجموعه طرح توسعه كه در دوران رياست جمهوری رفسنجانی با وام های چند ميليارد دلاری بانك جهانی به راه افتاد كار می كنند. البته هزينه كردن اين مبالغ خود داستان های غم انگيزی از چپاول و دزدی و غارت را به يادگار گذاشته است. برای مثال، تعويض های پياپی باندهای مديريتی دزد ضربات مرگباری به اين مجموعه زده است.